قسمت اوّل

قسمت دوّم

قسمت سوّم

قسمت چهارم

قسمت پنجم

قسمت ششم

قسمت هفتم

قسمت هشتم

ادامه بحث از +

شهبازي: اين مصاحبه آقاي حسن بيادي خيلي مرا به فکر فرو برد. گفتگوي بيادي با «همشهري ماه». احمدي نژاد به پيشنهاد سردار احمدي مقدم نامزد اصول‌گرايان شده براي شهرداري تهران، و سپس با کمک يونسي، وزير اطلاعات دولت آقاي خاتمي، در آخرين لحظات تأييد صلاحيت شده براي انتخابات نهم رياست جمهوري برغم داشتن پرونده در وزارت فوق.

پرشين ايراني: خوب استاد، در عوض وزارت اطلاعات احمدي نژاد هم موسوي و کروبي رو تأييد کرد. اين به اون در :))

شهبازي: موسوي و کروبي را بايد تأييد مي‌کردند. ولي سوابق احمدي نژاد چه بوده؟ موسوي و کروبي از بارزترين مصاديق رجال سياسي بودند. بعلاوه، مگر موسوي کدام آلودگي سياسي يا مالي را داشت که بهانه باشد براي عدم تاييد صلاحيتش؟ سوءتفاهم نشود. منظور من آقاي خاتمي نيست که به سلامت و اخلاق ايشان اعتقاد و ارادت دارم. منظورم دست‌هاي پنهاني است که سوابق امثال احمدي نژاد را پاک کردند. من نمونه‌هاي ديگري نيز مي‌شناسم که سوابق‌شان پاک شده.

لينکي که آقاي نت کارشناس فرستاده‌اند مهم است. کيهان تيتر زده: «اعترافات يک عضو دستگير شده ضدانقلاب: پروژه يکپارچه کردن اپوزيسيون چگونه شکست خورد؟» [+] در تيتر سخني از «نفوذي» بودن مدحي در ميان نيست، بلکه او را «ضد انقلاب» و «دستگير شده» خوانده‌اند.

گرين داو: جالبه. کيهان نوشته: «مدحي در اعترافاتش مي‌گويد که بعد از گوادلوپ 2 تصميم بر اين شد...» اعترافات؟!

پيشينه خانوادگي احمدي نژاد

[اين موضوع قبلاً در اينجا + و اينجا + مورد بررسي قرار گرفته]

پرشين ايراني: استاد، من کسي را مي‌شناسم که از قديمي‌هاي ميدان 72 نارمک است. ايشان به هيچ وجه قبول نمي‌کرد احمدي نژاد مال اون محل بوده. آن پيرمرد و پيرزن که پدر و مادر معنوي احمدي نژاد معرفي شدند کساني بودند که خانه شان شد محل تبليغات رفسنجاني.

شهبازي: نمي‌دانم. ولي ظاهراً خانواده احمدي نژاد ساکن نارمک بودند از دوران کودکي احمدي نژاد و مهاجرت پدرش به تهران.

پرشين ايراني: ايشان در مصاحبه اوليه که در رقابت با رفسنجاني داشتند گفتند ما از نعمت پدر و مادر محروم بوديم.

شهبازي: روايتي است که من هنوز به طور کافي مستندش نکرده‌ام. شما نيز به عنوان يک مطلب تحقيق نشده و خام بشنويد. پدر احمدي نژاد آهنگر بوده و مادرش در خانه حاج احمد خدمت مي‌کرده. اين حاج احمد صباغيان کاسب بود در آرادان. احمدي نژاد 4 تير 1384 در پاسخ به سئوال خبرگزاري مهر که مردم دوست دارند درباره پدرتان بدانند، گفت پدرم يک اهنگر زحمتکش بود که دهه هفتاد در رانندگي فوت کرد. اين قسمت از مصاحبه با فشار دولت حذف شد. بهرحال، يک امر مسلم است:

ما با يک خانواده مرموز از نظر هويت مواجهيم که از طايفه شبان صباغيان سنگسر بوده و به آرادان مهاجرت کرده و نامش را تغيير داده به اسامي مختلف مانند احمدي نژاد و محسني و شاه حسيني و برومند و غيره. هويت خود احمدي نژاد از نظر خانوادگي نيز به شدت مبهم است. توجه کنيد به مصاحبه اخير داوود احمدي نژاد با نشريه «شما» ارگان حزب مؤتلفه اسلامي. خبرنگار درباره پدرش پرسيده بود و داوود پرت و پلا پاسخ داده بود که بعد از انقلاب قانوني بود که هر کس خواست نام فاميلش را عوض کند و ما کرديم. [+] در حالي که اين تغيير نام در حوالي سالهاي 1335 الي 1340 بوده يعني زمان مهاجرت از آرادان به تهران. يعني داوود احمدي نژاد خود را به تخرخر مي‌زند. «تخرخر» يعني زيرکانه خود را احمق نشان دادن براي پوشانيدن ماهيت خود. به گمان من، اين صحبت‌هاي داوود احمدي نژاد عليه «جريان انحرافي» و مشايي و غيره هم سناريو و بازي است تا کسي به اساس و اصل اين خانواده شک نکند.

آرش اشکاني: استاد، اين را من سه سال پيش شنيدم که احمدي گفته پدرم مرده بوده ولي چون به راوي اطمينان نداشتم باور نکردم.

کارکرد دولت اسرائيل در منطقه

شهبازي: اما ادامه بحث اسرائيل. در بحثي که آقاي «روح رام» آن را بهم زد، مي‌خواستم از مقدمات فوق بار ديگر بر اين نتيجه تأکيد کنم که فدا کردن امنيت و حتي موجوديت دولت اسرائيل براي يک هدف مهم‌تر اصلاً چيز بعيد يا عجيبي نيست. ما در تاريخ نمونه‌هايي مي‌شناسيم که کانون‌هاي زرسالار يهوديان معمولي را قرباني کردند براي اجراي برنامه هاي خود. يک نمونه پوگروم‌هاي روسيه است که سال‌ها پيش در گفتگو با روزنامه «همشهري» بيان کرده‌ام. آنجا اين بحث پوگروم‌ها، يعني کشتار سازمان يافته يهوديان روسيه و شرق اروپا براي تحقق اهداف خاص، را مفصل گفته‌ام. [+] نتيجه پوگروم‌ها مهاجرت وسيع و استقرار يهوديان بود در ايالات متحده آمريکا و اروپاي غربي. نوشتم:

«نتيجه اين موج، مهاجرت وسيع يهوديان از شرق اروپا بود. از سال 1881 (شروع پوگروم ها) تا سال 1914 ميلادي بيش از دو و نيم ميليون نفر يهودي از شرق اروپا مهاجرت کردند. در اين مهاجرت "صهيون" بهانه‌اي بيش نبود و اين مهاجرت ها به طور عمده به ايالات متحده آمريکا صورت گرفت نه به فلسطين. در واقع، هدف اصلي از ايجاد اين مهاجرت تاريخي و سرنوشت ساز، اشغال کامل کشور ايالات متحده آمريکا از درون بود. توجه کنيم که از دو و نيم ميليون نفر يهودي مهاجر، حدود دو ميليون نفرشان به ايالات متحده آمريکا رفتند، 350 هزار نفرشان به اروپاي غربي، تعدادي به آرژانتين و ساير کشورها و تعداد بسيار کمي به فلسطين.»

بنابراين، امنيت اسرائيل مهم نيست و اگر برنامه بزرگ‌تري در کار باشد مي‌تواند به مخاطره بيفتد؛ مثلاً براي ايجاد يک جنگ منطقه‌اي که يک سر آن ايران است و سر ديگر آن اسرائيل. بعبارت ديگر، مهم نيست که ايران قدرتمند است، مهم اين است که منطقه به آشوب کشيده شود. اصولاً کارکرد اسرائيل در منطقه همين است. اگر هدف ايجاد يک موطن امن براي يهوديان بود، اين کار قرن‌ها پيش مي‌توانست تحقق يابد بدون تنش و در مسالمت کامل.

داوود ح...: شما فکر مي‌کنيد بحث آرماگدون و جنگ آخرالزمان چيزي نيست که براي يهوديان اهميت داشته باشد؟

شهبازي: کدام يهوديان؟ قطعاً براي يهوديان مذهبي افراطي مانند مسيحيان مسيحاگراي افراطي خيلي مهم است. به همين بهانه‌‌ها بود که جنگ‌هاي صليبي را به راه انداختند و مردم مسيحي اروپا را به تهاجم به بيت‌المقدس تهييج کردند. ولي گردانندگان کانون‌هاي زرسالار اعتقادي به آرماگدون ندارند، آن‌ها برنامه هاي خاص خود را دارند که بسيار مادي است هر چند بخشي از آن‌ها در فرقه‌هاي رازآميز ماسوني هستند و نوعي شيطان پرستي را ترويج مي‌کنند.

 پرشين ايراني: جالبه که در کانال‌هاي ماهواره‌اي براي ترويج مسيحيت دائم از خطر کنسرسيوم هشت کشوره براي حمله به اسرائيل در آخرالزمان صحبت ميشه اون هم توسط کشيشان مسيحي :)

شهبازي: مثلا لرد ويکتور روچيلد، که از گردانندگان اصلي يهوديان بود و برجسته‌ترين عضو خاندان روچيلد در دوران معاصر، در دوران تحصيل در دانشگاه کمبريج آته‌ئيست بود. او هيچ اعتقاد ديني نداشت. هموسکسوئل بود و به اين دليل در اواخر عمر با زنش، ترزا مايور، مشکلات جدّي پيدا کرد. ويکتور روچيلد دوست صميمي شاه هم بود و زياد به ايران سفر مي‌کرد. جامعه يهودي اسرائيل نيز يک دست نيست. بخشي به منافع ملي شان مي‌انديشند. بخشي نماينده برنامه‌هاي يهوديان بانکدار بزرگ نيويورک و لندن هستند.

آرش اشکاني: هلند هم يکي از کلني‌هاي يهود است. اين رفتن شان به آرژانتين به چه دليل بود؟

پرشين ايراني: استاد اين جمله رو اصلاح بفرماييد: صهيونيسم يعني اين که يک يهودي نيويورکي تلاش کند تا يک يهودي آلماني يک يهودي لهستاني را متقاعد کند که در سرزمين مقدس زندگي کند :))

آرش اشکاني: سئوال مهم من اين بود که زرسالاران يهودي چه برنامه‌اي براي چين دارند؟ آيا نفوذ کرده‌اند به چين يا سناريوي ديگري است؟

آرش آرامش: جناب داوود ح... اگر اجازه بدهيد جواب شما رو من مفصل بعد خدمتتون عرض مي‌کنم.

شهبازي: آرژانتين از مناطقي است که زرسالاران يهودي از ديرباز در آن نفوذ فراوان داشتند. در اواخر قرن نوزدهم بارون موريس دو هرش، زرسالار بزرگ يهودي، طرح انتقال بخشي از يهوديان از اروپاي شرقي به آرژانتين را شروع کرد. زرسالاران يهودي درجه اوّل جهان آن روز، مانند لرد ناتانيل روچيلد و بارون هرش و سِر ارنست کاسل، منافع زيادي در آمريکاي جنوبي داشتند و براي تحقق اهداف خود اين مهاجرت گسترده را سازمان دادند. در سال 1891 هرش سازماني تأسيس کرد بنام "اتحاديه مستعمراتي يهود" که کار آن انتقال يهوديان از روسيه و اروپاي شرقي به آرژانتين بود. اين يک جابجايي جمعيتي کاملا سازمان يافته و هدفمند بود. ارقام زير نشان مي‌دهد که کدام کشورها بيش‌تر اهميت داشت براي طراحان و سرمايه‌گذاران مهاجرت يهوديان کثير روسيه و اروپاي شرقي به نقاط مختلف جهان: در آستانه جنگ اوّل جهاني جمعيت يهوديان ايالات متحده آمريکا به 5 /2 ميليون نفر رسيد که دو ميليون نفرشان مهاجرين جديد بودند، در آرژانتين 100 هزار نفر، در فلسطين حدود 85 هزار نفر، در کانادا 75 هزار نفر، در آفريقاي جنوبي 50 هزار نفر و حدود 20 هزار نفر در استراليا. اين آماري است که تاريخ رسمي يهود که دانشگاه عبري اورشليم منتشر کرده به دست مي‌دهد. يعني ايجاد يک جمعيت يهودي انبوه در آمريکا اولويت درجه اوّل داشت. و بر پايه اين جمعيت بود که هاليوود و مافياي آمريکا شکل گرفت و توسعه يافت. بنابراين، ما در طول تاريخ شاهد پروژه‌هاي بزرگ بوده‌ايم که جمعيت يهودي ابزار آن بوده است.

داوود ح...: روزنامه جوان که ظهر مدعي شده بود مدحي عامل نفوذي وزارت اطلاعات است. شب فيلم پخش شده اما نديدم. بالاخره من نفهميدم اين بنده خدا دستگير شده يا نفوذي بوده؟

حميدرضا علاقه بند: وانونو و افشاي اسرار اتمي اسرائيل. [+]

داوود ح...: آقاي علاقه بند، شش ماه پيش در روزنامه ترکيه‌اي «تکويم» مصاحبه‌اي خواندم با دختري که موجب دستگيري وانوو شده بود. او از عملياتي صحبت کرد که در آن وانوو را در يک هتل بي‌هوش کرده و وقتي چشم باز مي‌کند خود را در اسرائيل مي‌بيند.

حميدرضا علاقه بند: اين گونه عمليات به "بوسه" معروف هستند. حتي خاخام‌هاي اسرائيلي به جاسوسه‌هاي موساد حکم شرعي‌شان را هم داده‌اند.

شهبازي: آقاي علاقه بند لينک‌هاي خوبي مي‌فرستند و سپاسگزارم از ايشان.

آرش آرامش: استاد متشکرم از توضيحات شما. مايليد جوابي به دوستمون جناب داوود ح... داشته باشيد يا بنده عرض کوچکي داشته باشم؟

شهبازي: بفرماييد جناب آرامش.

شهبازي: جناب اشکاني. اگر هستيد درباره چين صحبت کنم. اگر نيستيد بعد؟

آرش آرامش: دوست عزيزم، اصلاً فرضيه ساخت کشور يهودي به نام اسرائيل بنا به سه دليل عمده بوده: اوّل، محوريت بخشيدن به جامعه‌ يهودي دنيا. دوّم، مسئله اقتصادي. اين رو بدونيد که بزرگ‌ترين سيستم پولشويي دنيا خود کشور اسرائيل هست و تنها جايي در دنيا که شما به واسطه يهودي بودن پول کثيف تون را تبديل به احسن مي‌کنيد اسرائيل هستش. سوّم، اصل وجود قدرت نظامي در نزديکي‌ منابع انرژي خاورميانه.

شهبازي: جناب آرامش. سخنان‌تان درباره کارکردهاي دولت اسرائيل به شکل زير درست است: محوريت بخشيدن به يهوديت در جهان و تحريک احساسات ديني مسيحيان علاقمند به اورشليم، ايجاد مرکزي براي پولشويي، استقرار قدرت نظامي در منطقه استراتژيک خاورميانه که مهم‌ترين منبع انرژي دنيا است.

يهوديان بغدادي: چين، ايران و آسياي جنوب شرقي

شهبازي: اين هم پاسخ جناب اشکاني درباره چين.

يهوديان نقش بزرگي در تاريخ معاصر چين داشته‌اند. در قرن نوزدهم بخش مهمي از اقتصاد جهاني بر محور تجارت ترياک با چين سامان مي‌يافت. اين امر در آمريکا به پيدايش طبقه‌اي ثروتمند انجاميد که به "اليگارشي بوستن" معروفند و در انگليس بنيادهاي بزرگي چون روچيلد و بارينگ در قاچاق ترياک به چين نقش مهمي داشتند. اين که مي‌نويسم "قاچاق ترياک" به اين دليل است که از نظر دولت چين واردات ترياک به چين غيرقانوني بود ولي کمپاني‌هاي بزرگ انگليسي، مانند کمپاني‌هاي جردن متسون و ساسون و جيجي بهاي، يا کمپاني‌هايي آمريکايي راسل و پرکينز و فوربس، اين کار را انجام مي‌دادند. صرفنظر از نقش روچيلدها در کمپاني بزرگ جردن متسون، که «غول» تجارت جهاني ترياک به شمار مي‌رفت، کمپاني ساسون به يهوديان بغدادي و کمپاني جيجي بهاي و چند کمپاني بزرگ ديگر به اليگارشي پارسي (زرتشتي) هند تعلق داشت. اين شبکه مقتدر قاچاقچيان ترياک، به اين دليل از طريق قدرت‌هاي بزرگ دو بار عليه دولت چين وارد جنگ شدند که به «جنگ‌هاي ترياک» معروف است؛ يک بار در سال‌هاي 1839-1842 و بار دوّم در سال‌هاي 1856-1860. [+] يعني ارتش‌هاي متحد انگليس و فرانسه و روسيه و آمريکائيان، بهمراه ارتش خصوصي قاچاقچيان ترياک، دولت چين را مجبور کردند واردات ترياک را بپذيرد. کمپاني‌هاي فعال در تجارت ترياک چين و شبکه عظيم عوامل بومي آن‌ها نقش بزرگي در اضمحلال و فروپاشي حکومت مرکزي چين ايفا کردند. يکي از ويژگي‌هاي اين دوران، قدرت فوق‌العاده‌اي است که حکام محلي به دست آوردند تا بدان حد که از حکومت مرکزي تنها نامي برجاي ماند. براي نمونه، فردي بنام لي هونگ چانگ، که در جريان سرکوب «قيام تايپينگ» [+] در جنوب چين با ارتش‌هاي خصوصي تجار ترياک همکاري مي‌کرد، و سپس در سرکوب قيام مسلمانان جنوب غربي و شمال غربي چين نقش اصلي ايفا نمود، با پول و اسلحه اين کمپاني‌ها يک ارتش خصوصي مجهز و قدرتمند ايجاد کرد و 25 سال (1870-1895) بر سرزمين‌هاي پهناوري در شمال شرقي چين حکومت ‌کرد. «بانک هنگ کنگ و شانگهاي» HSBC، متعلق به اين کانون که بمثابه اتحاديه مالي سوداگران بزرگ ترياک و اسلحه عمل مي‌کرد، در اين تحولات نقش اساسي داشت.

در جريان ايجاد شبکه‌هاي عظيم راه‌آهن آمريکا در اواخر سده نوزدهم ميلادي کارگران چيني نقش اساسي داشتند. کمپاني‌هايي مرتبط با چين، بطور عمده از طريق کمپاني بزرگ کشتيراني P&O، که متعلق به همين شبکه است، توده کارگران معتاد (ترياکي) چيني را با کشتي به آمريکا انتقال مي‌دادند و کساني که از اين سفر غيرانساني جان سالم به در مي‌بردند در احداث راه‌آهن به کار گرفته مي‌شدند و بابت حقوق به ايشان ترياک پرداخت مي‌شد.

P&O، که بزرگ‌ترين شرکت کشتيراني جهان بود، نيز به همين کانون تعلق داشت و در کنار مجتمع بانکي HSBC و کمپاني عظيم جردن ماتسون به‌عنوان مهم‌ترين مؤسسات فعال در قاچاق ترياک سده نوزدهم شناخته مي‌شوند. لرد اينچکيپ، رئيس P&O، براي تأمين نيروي کار کمپاني‌هاي راه‌آهن ادوارد هريمن حدود 120 هزار نفر باربر چيني را به عنوان کارگر ساده به ايالات متحده آمريکا انتقال داد. دکتر جان کولمن، کارشناس بازنشسته ام. آي. 6 در زمينه مواد مخدر، در کتاب معروف «کميته 300» به درستي هدف از اين اقدام را اشاعه مصرف مواد مخدر در آمريکا مي‌داند. کولمن مي‌نويسد: «در حالي که در آن زمان سياهان آمريکايي از قدرت بدني بيشتري برخوردار بودند و کارهاي عضلاني را بهتر از معتادان چيني انجام مي‌دادند، در کمال حيرت از ارجاع شغل به آنها خودداري مي‌شد. علت آن بود که ترياک در ميان سياهان آمريکايي بازار فروش نداشت و لرد اينچکيپ براي حمل و توزيع هزارها کيلو ترياک از چين، که از عهده سياهان ساخته نبود، به باربران چيني نياز مبرم داشت..» طبق آمار دولت ايالات متحده آمريکا، حدود 115 هزار نفر از کارگران چيني فوق معتاد به ترياک بودند. هريمن به‌دليل عمليات خلافکارانه‌اش مورد سوءظن ديوانعالي آمريکا قرار گرفت و در سال 1906 يک کميسيون ويژه قضايي به بررسي وضع او پرداخت ولي نتوانست چيزي را ثابت کند و در گزارش خود تنها اعلام کرد که دسيسه‌هاي هريمن در بازارهاي بورس برخلاف منافع عمومي است. به‌نوشته آمريکانا، افکار عمومي آمريکا ادوارد هريمن را به‌عنوان «نماد تمامي فساد و تباهي‌هاي کمپاني‌هاي بزرگ» مي‌شناخت.

بدنامي شديد ادوارد هريمن، که به «غول راه‌آهن آمريکا» معروف است، به اين دليل است. هريمن شريک ياکوب شيف، بانکدار نامدار يهودي آمريکا و نماينده بنياد روچيلد در ايالات متحده، بود. او پدر ويليام آورل هريمن است که در جريان نهضت ملّي شدن نفت به عنوان ميانجي به ايران سفر کرد. درباره خاندان هريمن و نقش مرموز آورل هريمن در تحولات ايران در رساله «سيماي خانوادگي جرج کندي يانگ، طرّاح و فرمانده کودتاي 28 مرداد 1332» در بحثي با عنوان «آلن دالس، سيا و شبکه هريمن- بوش» (صص 29-35) صحبت کرده‌ام. [+] داستان چين مفصل است.

اين کانون در سال 1865 در بندر شانگهاي بانک خود را تأسيس کرد که امروزه مهم‌ترين شبکه بانکي جهان است. اين بانک به HSBC معروف است که مخفف نام زير است: Hongkong and Shanghai Banking Corporation (کورپوراسيون بانکي هنگ کنگ و شانگهاي). [+]

HSBC از ابتدا متعلق به قاچاقچيان ترياک بوده و هست و تاکنون نقش اساسي در تجارت جهاني مواد مخدر ايفا مي‌کند. اين بانک در ايران نيز نقش جدّي دارد. همان زمان که سعيد امامي کشته شد، و در پرتو هياهوي ناشي از آن قرارداد ايران با کمپاني رويال داچ شل امضا شد، بانک فوق براي نخستين بار پس از انقلاب شعبه خود را در تهران گشود و فعاليت گسترده‌اي را آغاز کرد. پنجشنبه 10 آذر 1379 تلويزيون شبکه اوّل گزارش داد که بانک HSBC قراردادي به مبلغ پانصد ميليون دلار با چند بانک ايراني منعقد کرده است. بهرروي، نقش اين بانک و پيوندهاي آن با بانک‌هاي دولتي و خصوصي ايران در پانزده سال اخير بايد با دقت از منظر سياسي و اطلاعاتي بررسي و تحليل شود.

در تمام اين فعلوانفعالات زرسالاران يهودي و از اين ميان بويژه يهوديان بغدادي و سران زرتشتيان هند، که به طايفه پارسي معروفند و بيش‌تر ساکن بمبئي بودند، تجار بزرگ ايراني مرتبط با تجارت ترياک چين، مثل اعضاي خاندان‌هاي فروغي و معين‌التجار بوشهري و نمازي و خليلي‌ و افنان و غيره، نقش مهمي ايفا کردند. اعضاي خاندان‌هايي مانند ساسون و عزرا و قبه و کدوري و غيره، يعني سران يهوديان بغدادي، از بنيانگذاران وسهامداران اصلي HSBC هستند. همين شبکه، بر بنياد اين پيشينه تاريخي مفصل، پس از آغاز سياست‌هاي جديد چين وارد اقتصاد اين کشور شد.

آرش آرامش: دقيقاً بانکي‌ که در ايران شعبه داره اما در اسرائيل نه.

گرين داو: استاد، اگر اشتباه نکنم ماجراي هنگ کنگ هم بخشي از همين جنگ ترياک است؟

داوود ح...: نام اين بانک در ايران چيه و شعبه اون کجاست؟

شهبازي: اين که فرموده‌ايد HSBC در ايران شعبه دارد ولي در اسرائيل نه، اشتباه است. HSBC در سراسر دنيا هزاران شعبه دارد و بزرگترين مجتمع بانکي جهان است. طبق آمار رسمي، اين بانک 7500 شعبه در 87 کشور دارد. اين به جز شعب ساير بانک‌هاي وابسته به اين مجتمع جهاني است. براي مثال، بانک شاهي ايران، که در زمان ناصرالدين شاه اوّلين اسکناس ايران را چاپ کرد، وابسته به اين مجموعه بود و امروزه بانک‌هاي عظيمي چون بانک وستمينستر و بانک خاورميانه زيرمجموعه‌هاي HSBC به‌شمار مي‌روند.

هنگ کنگ کنام اين‌ها بود و بزرگ‌ترين آسمان خراش‌هاي هنگ کنگ به يهوديان بغدادي تعلق دارد. براي مثال، خاندان کدوري، که در جهان عرب خضوري خوانده مي‌شود، از بزرگترين سرمايه‌داران خاوردور در عرصه‌هاي بانک‌داري، حمل و نقل و عمليات ساختماني است. مرکز فعاليت‌هاي مالي و اقتصادي آنان همان بانک هنگ‌کنگ شانگهاي HSBC است که از بنيانگذاران و سهامداران عمده آن هستند. سِر اليس کدوري و برادرش سِر الي کدوري سرمايه‌داران بزرگ خاوردور در نيمه اوّل سده بيستم بودند. پسر سِر الي کدوري به‌نام لرد لارنس کدوري (متوفي 1993) از سرمايه‌داران بزرگ خاوردور در نيمه دوّم سده بيستم بود. او با دختر ديويد قبه،  يهودي بغدادي و سرمايه‌دار بزرگ هنگ‌کنگ، ازدواج کرد. برج سن جرج در هنگ‌کنگ و کمپاني‌هاي متعدد از دارايي‌هاي او و برادرش، سِر هوراس کدوري (متوفي 1995)، است. لرد لارنس کدوري، از چهره‌هاي بسيار سرشناس مالي بود که در هنگ‌کنگ و فيليپين و آفريقاي جنوبي بسيار فعال بود. اسحاق کدوري (متوفي 2006)، خاخام و کاباليست نامدار اسرائيل، و الي کدوري (متوفي 1992)، مورخ و اسلام‌شناس بريتانيا، از اين خاندان‌اند.

يا بارون درک عزرا، پسر سِر ديويد عزرا، از شخصيت‌هاي مهم سياسي و اقتصادي انگليس و عضو مجلس لردهاست. او در سال 1919 به دنيا آمد، تحصيلاتش را در دانشگاه کمبريج به پايان برد و در سال‌هاي 1939-1947 در سرويس‌هاي نظامي و اطلاعاتي بريتانيا شاغل بود. درک عزرا در سال 1974 شواليه و در سال 1983 بارون شد و به مجلس لردهاي بريتانيا راه يافت. مجموعه کمپاني‌ها و مؤسساتي که لرد عزرا رياست آن را به دست دارد يا از گردانندگان آن است فهرستي طويل را شامل مي‌شود. اين فهرست بيانگر حجم عظيم سرمايه‌گذاري‌هاي بنياد عزرا است و پيوند آن با دو مجتمع پنهان روچيلد و مورگان و جايگاه برجسته آن در شبکه جهاني زرسالاري معاصر.

خاندان‌هاي ساسون، کدوري، عزرا، قبه و ساير خاندان‌هاي زرسالار يهودي بغدادي، از بنيانگذاران و رهبران صهيونيسم به‌شمار مي‌روند. به‌نوشته سِر سيسيل راث، مورخ سرشناس يهودي و سرويراستار دانشنامه جوداييکا، آرتور جيمز بالفور با تمامي اعضاي خاندان ساسون دوست صميمي بود و گاه براي اقامت در نزد آن‌ها به برايتون مي‌رفت. او چند هفته پيش از مرگش نيز در برايتون ميهمان ساسون‌ها بود.

به اين ترتيب، در پي تحولات در سياست چين، پاي افرادي مانند لرد عزرا و سِر مايکل کدوري به اقتصاد چين باز شد. اينها هم اکنون يک شبکه بسيار قدرتمند اقتصادي در پيوند با چين هستند که از اين طريق و در پوشش کمپاني‌هاي چيني با ايران کار مي‌کنند. مضافاً اينکه لرد عزرا و سِر مايکل کدوري با نهادهاي بازرگاني و مالي و معاملات نفت و گاز ايران نيز ارتباط دارند. فکر کنم کافي است؟

داوود ح...: نه، کافي نيست حالا که به جاي حساس رسيديم لطفاً راجع به تجارت ايران و چين بگيد.

پرشين ايراني: استاد يهوديان چند سال قبل يک دفعه ثروتشان را از مالزي بيرون کشيدند به صورتي که مالزي داشت فلج مي‌شد. آيا اين به داستان چين مربوط ميشه؟

شهبازي: «بانک ايران و خاورميانه» و «بانک حقوق معادن ايران» نيز در زمان شاه زيرمجموعه هاي HSBC بودند. بعد از انقلاب «بانک ايران و خاورميانه»، که ادامه همان بانک شاهي بود، تبديل شد به «بانک انگليسي خاورميانه» و مرکز کار خود را به کشورهاي عربي منطقه منتقل کرد. در تاريخچه اين بانک اشاره مي‌شود که اوّلين بانک خاورميانه است که در سال 1889 با فرمان ملکه ويکتوريا با نام «بانک شاهنشاهي ايران» تأسيس شد، سپس به «بانک انگليسي خاورميانه» (BBME) تغيير نام داد و اکنون  HSBC Bank Middle East Limited نام دارد. [+] اگر دقت کرده باشيد در بهترين نقاط فرودگاه‌هاي درجه اوّل جهان، مانند فرودگاه ج. اف. کندي نيويورک، تبليغات اصلي متعلق به HSBC است.

هب هبفا: استاد! تلفظ درست اين نام "قبه"چيست؟

شهبازي: به انگليسي Gubbay مي‌نويسند. خويشاوند نزديک خانواده ساسون هستند. ولي اصل نام به دليل ثروت انبوه آنان است در دوران زندگي در بغداد و «قبه»‌هاي پولي که داشتند. نام «قبه» مثل «قبّه» در «قبة الصخره» تلفظ مي‌شود. قبه يعني انبوه و خرمن، مثل قبه گندم. ما کوهمره‌اي‌ها به خرمن گندم پاک شده که شبيه به تپه‌هاي طلايي رنگ است مي‌گوئيم: «قبه گندم.»‏ در قديم در بغداد خانواده فوق به دليل انبوه پول‌شان به «قبه» معروف شدند. اين را در «تاريخ يهوديان بغداد» ديويد ساسون خواندم که معتبرترين منبع در اين زمينه است و بسيار کمياب.

هب هبفا: استاد! کليک لايک را کافي نديدم، سپاسگزارم.

شهبازي: بله جناب پرشين ايراني. يهوديان بويژه يهوديان بغدادي در خاوردور بسيار قدرتمندند. براي مثال، داوود شائول حييم مارشال، اوّلين نخست‌وزير سنگاپور (1955) يهودي بغدادي بود. [+] ماجراي کشف جسد برادرش، يوسف، در سيدني استراليا از حوادث مرموز و جنجالي است که نياز به بررسي دارد. [+، +]

پرشين ايراني: خوب، پس بايد ارتباط سفرهاي رئيس جمهور مالزي به ايران و شکل‌گيري شرکت پتروناس مالزي را جدّي حساب کرد زيرا يکي از بنزين فروشان بزرگ به ايران حساب مي‌شود. شرکتي که با پول شرکت نفت ايران بوجود آمد و کم کم به يک کارتل تبديل خواهد شد.

آرش اشکاني: دوستان مثل اين که به ادامه يافتن بحث چين علاقه دارند. بحث چين فکر مي‌کنم به مالزي، ژاپن، کره، «ببرهاي آسيا» و نحوه قدرت گرفتن شان مربوط است و بسيار بحث پيچيده‌اي است. يادم است چند سال پيش استاد از توسعه کره اظهار تعجب کرده بودند در دانشگاه شيراز. نمي‌دانم کسي سان ميانگ مون را مي‌شناسد يا نه؟

[سان ميانگ مون + بنيانگذار يک فرقه رازآميز در کره جنوبي است بنام «معبد متحده جهاني». او از سهامداران روزنامه راست‌گراي «واشنگتن تايمز» است (اين روزنامه با روزنامه مشهور «واشنگتن پست» فرق مي‌کند) و از حاميان نئوکان‌هاي آمريکا. در سال‌هاي اخير، فرقه سان ميانگ مون در ايران به وسعت در حال تبليغ است و وبلاگ‌هايي به فارسي منتشر مي‌کنند. برخي کتاب‌هاي وي نيز به فارسي ترجمه شده مانند «مراسم تاجگذاري براي پادشاهي خدا» و «عشق راستين نياز ضروري عصر حاضر». شهبازي]

شهبازي: ما بر اساس منابع تاريخي مي‌دانيم که در زمان شاه عباس دوّم صفوي يعني در اواسط قرن هفدهم ميلادي حدود يکصد هزار يهودي در اصفهان و دماوند و ساير نقاط ايران به ظاهر مسلمان شدند ولي در خفا، به‌نوشته راجر سيوري در «دانشنامه ايرانيکا»، همچنان يهودي بودند. بنوشته حبيب لوي در «تاريخ يهود ايران»، قبرستان کهن موجود در دماوند ثابت مي‌کند که دماوند از مراکز مهم يهوديان ايران بوده است.

درباره خانواده قبه مي‌افزايم: اين خانواده مانند ساير خانواده‌هاي بزرگ يهودي در همه جاي دنيا شاخه دارد و از خويشان نزديک ساسون‌ها و پولياکوف‌ها بودند. ساسون‌ها مالک اصلي بانک شاهي ايران بودند که اولين اسکناس ايران را در زمان ناصرالدين شاه چاپ کرد و پولياکوف مالک اصلي بانک استقراضي روسيه که در ظاهر رقيب بانک شاهي بود. خانواده قبه حلقه واسط اين دو بودند: روبن قبه (گباي) داماد ياکوب پولياکوف بود و پدرش از شرکاي بنياد ديويد ساسون.

اين‌ها همه اعضاي خاندان‌هاي سرشناس يهودي بغدادي هستند و مي‌دانيد بنيانگذاران برخي از خاندان‌هاي حکومتگر دوران متأخر قاجاريه (پس از مشروطه) و دوران پهلوي يهودي بغدادي بودند؛ مانند خانواده فروغي يا خانواده هويدا که اصل‌شان يهودي بغدادي است. شاخه‌اي از خانواده قبه در اصفهان بودند. چهره نامدارشان بنويي گباي (قبه) است که در اوايل قرن بيستم مدير انجمن کليميان اصفهان بود.

آرش اشکاني: استاد، پس به شوخي هم که شده سعدي بيخود نگفته: دلم از صحبت شيراز به کلي بگرفت/ وقت آن است خبر آوري از بغدادم.

شهبازي: مهاجرت و بومي شدن خانواده‌هاي يهودي بغدادي در ايران بسيار وسيع بوده است. برخي از خانواده‌هاي سرشناس تاجر شيراز در اصل يهودي بغدادي هستند. در ساير شهرها و همچنين در کردستان نيز اينگونه است. منابع در اين زمينه بسيار زياد است. براي مثال، تهمورس آدميت، پسر عباسقلي خان آدميت و برادر دکتر فريدون آدميت، در خاطراتش اشاره مي‌کند به سالار سعيد سنندجي که از يهوديان بغدادي و جديدالاسلام بود. تهمورس آدميت فرد مطلعي است و در زمان شاه مدتي سفير ايران در اتحاد شوروي بود. او مي‌نويسد: «سالار سعيد سنندجي دوست گرمابه و گلستان فليچر (مأمور سياسي ارتش انگليس) بود. فليچر را در کردستان ايران و عراق در زمان جنگ "شيطان سياه" لقب داده بودند. افسران ايراني در کردستان خوب به ياد دارند که مقر فليچر خانه سالار سعيد بود. شخصاً شاهد بودم که با چه خشم و نفرتي از هر دوي آن‌ها ياد مي‌کردند. خانواده جديدالاسلام است و از بغداد آمده.» تهمورس آدميت در کتابش تصوير دو آگهي را چاپ کرده که جمعي از خانواده‌هاي يهودي و جديدالاسلام به‌مناسبت مرگ حاجي شعبان ژزفي (شمس) تسليت گفته‌‌اند و يکي از امضاکنندگان خانواده سنندجي است. متن آگهيها و امضاها جالب است: «با اندوه و تأثر فراوان درگذشت شادروان حاجي شعبان ژزفي (شمس) خادم قديمي و صديق و فداکار جامعه کليميان ايران را به اطلاع عموم همکيشان ارجمند مي‌رساند. مجلس تذکر آن فقيد سعيد در روز سه‌شنبه بيست و دوّم تيرماه از ساعت 5 الي 7 بعد از ظهر در کنيساي اتفاق واقع در خيابان شاهرضا خيابان آناتول فرانس منعقد مي‌گردد. انجمن کليميان تهران- ايران/ و عموم سازمان‌هاي وابسته.» آگهي دوّم با متني مشابه ولي با امضاهاي زير است: خانواده‌هاي ژزفي (شمس)، آلبرت ژزف، عبدالله ژزف، تجاريه، حليمي، پوربابا، يوسفيان،‌ آليانس، گبايان، ابراهيم تجاريه، مفرح، بيدگلي، آشوري، خان‌زاده، ضرابي، پيکر، مراد، شموئليان، اسحاقيان،‌ سنندجي، هاروني، فريدون گبايان، بيانفر، معنوي، تهوراي، لاويان،‌ سموئل، اعتماد.

ولي هيچ خانواده يهودي مانند خانواده ملامد در حيات ايران معاصر مؤثر نبوده است. ملامدها در اصل بايد از خاندان لوي باشند؛ همانگونه که تصوّر من اين است که خاندان روچيلد نيز لوي هستند. ملامدها بطور سنتي رئيس يهوديان شيراز و مشهد بودند و بنيانگذاران کابالا (قباله) در ايران. خاخام مه‌ير ملامد خاخام بزرگ يهوديان شرقي (سفارديم) در اسرائيل بود و از نظريه‌پردازان بزرگ کابالا. او در سنين کودکي بهمراه پدرش از شيراز به اسرائيل رفت. تصور من اين است که خاندان قوام شيرازي نيز ملامد هستند. دلايل و مستنداتي هم در اين زمينه دارم. خاندان قوام شيرازي همان است که آقا محمد خان قاجار را برکشيد و سقوط زنديه را سبب شد و سپس در برکشيدن صوفي مشکوکي چون حاج ميرزا آقاسي به صدارت ايران ايفاي نقش نمود. تهمورس آدميت در همان کتاب خاطراتش مي‌نويسد که در سفر برژنف، رهبر وقت شوروي، امير اسدالله علم که نخست‌وزير بود «پيش آمد و وصف خانه [قوام] شيرازي را پيش کشيد. برژنف به تندي و اشمئزاز دور شد و روي علم زمين افتاد.» يعني، حتي شوروي‌ها هم اين خاندان را خوب مي‌شناختند. ابراهيم خان قوام‌الملک شيرازي پدر زن علم بود.

حاج ميرزا آقاسي نيز به شدت اهل جن گيري و اين مسائل بود و محمد شاه قاجار را چنان شيفته خود کرد که شخصيتي چون قائم مقام فراهاني را طرد نمود. و در دوران صدارتش فتنه بابيه ايجاد شد و با حمايت پنهان دولتمردان و دستگاه حاجي توسعه يافت. و در حوزه اقتصادي خزانه ايران ثروتمند را تهي کرد. آن زمان يک تومان برابر با دو دلار آمريکا ارزش داشت. ملا قربانعلي بيدل قزويني (شاعر اهل بيت) سياست‌هاي اقتصادي حاج ميرزا آقاسي را اين گونه توصيف کرده است: نگذاشت براي شاه، حاجي درمي/ شد صرف قنات و توپ، هر بيش و کمي/ نه مزرع دوست را از آن آب نمي/ نه خايه خصم را از آن توپ غمي. مقايسه کنيد سياست‌هاي اقتصادي حاج ميرزا آقاسي را با دوران شش ساله اخير که چهارصد ميليارد دلار درآمد نفت و گاز معلوم نيست چه شد و چه چيزي را ساخت؟

هب هبفا: مسکن مهر :)

آرش اشکاني: در «زرسالاران» گفته‌ايد لاويان احتمالاً در اصل جادوگران مصري هستند. خودشان مي‌گويند پيامبران از نسل لاوي هستند، پادشاهان هم از نسل يهودا چون داوود و سليمان.

راستش استاد، من با نظر شما مبني بر اين که استعمار عامل عقب ماندگي است موافق نيستم چون عقب ماندگي ايران قرن‌ها قبل شروع شده بود.

شهبازي: جناب اشکاني. اين بحث مفصلي است. فقط ايران نبود. در يک فرايند طولاني و تصادفاً مقارن، تمامي تمدن‌هاي کهن، از هند و چين تا ايران و عثماني و مماليک مصر، رو به افول رفتند همزمان و غرب سر بر کشيد. اين را در «زرسالاران» (جلد اول) بحث کرده‌ام. اصولاً اين بحث که استعمار عامل عقب ماندگي است يا نه، بحث بيهوده‌اي است. مسئله اين است که استعمار يک واقعيت تاريخي و يک مقطع طولاني در تاريخ جهان بوده است و بدون اين عامل نمي‌توان تاريخ ايران را تحليل کرد.

هب هبفا: به قدمت وجود قوي و ضعيف در اين عالم.

آرش اشکاني: استعمار عامل عقب ماندگي هست ولي عامل اصلي عقب ماندگي همان elite است. بهتر از ما مي‌دانيد که افلاطون حکومت‌ها را به شش دسته تقسيم کرده: حکومت خوب (قانوني) گروه و عده‌اي را آريستوکراسي و حکومت بد گروهي را اليگارشي ناميده. همه چيز در همه حکومت‌هاي امروز از دمکراسي تا ديکتاتوري به اين اليگارشي و آريستوکراسي مربوط است. يعني نخبگان و خواص فکري سياسي اقتصادي خوب يا بد.

شهبازي: اين بحث ديگري است. وضع اليت ما تا پايان قاجاريه واقعاً بد نبود. تا نيمه اوّل سلطنت ناصرالدين شاه خوب بود. کمتر کسي مي‌داند ايران در جنگ جهاني اوّل و بويژه در دوران رضا شاه چه کشيد. وضع ايران قابل مقايسه با هيچ کشوري نيست. اين مسئله تبيين نشده.

آرش اشکاني: من کتاب آقاي مجد را خوانده‌ام. طبق آمار آمريکايي‌ها ده ميليون کشته داديم معادل نصف جمعيت، طبق آمار انگليسي‌ها دو ميليون (اگر اشتباه نکنم)...

شهبازي: فقط آمار آمريکايي‌ها نيست. آقاي دکتر مجد در تحقيقاتش صرفاً متکي است بر اسناد آمريکا و در اين زمينه پيشتاز است. ولي مي‌توان تحقيق ايشان را با منابع داخلي تکميل کرد که بسيار زياد است و داده‌هاي ايشان را تأييد مي‌کند. اجازه دهيد اين بحث را زماني ديگر دنبال کنيم و من در خدمتم. بحث مفصلي است که با يکي دو کامنت حل نمي‌شود. نه شما قانع مي‌شويد نه من :) بله؟

آرش اشکاني: موافقم، ولي حتماً بايد بحث بشود چون مباحث علمي مفيدتر است.

شهبازي: چشم. در خدمتم هر زمان که فرصتي بود.

داوود ح...: جناب شهبازي، اگر بود و نبود دولت اسرائيل برايشان مهم نيست پس پرداخت اين همه هزينه براي حفظ فلسطين براي چيست؟ تنها ايجاد آشوب و دخالت امور ساير کشورها؟

شهبازي: هزينه زيادي پرداخت نمي‌کنند. در مقابل سود فراوان به چنگ مي‌آورند. البته منکر تقدس اورشليم و علاقه به آن در ميان بخشي از يهوديان ثروتمند نيستم. ولي سياست کانون‌هاي زرسالار تاکنون همان بوده که عرض کردم. البته، آشوب در منطقه به معني از بين رفتن اسرائيل نيست. ممکن است لطماتي وارد شود ولي تصورشان اين است که بعداً اسرائيلي بزرگتر خواهند داشت.

آرش آرامش: جناب استاد، جواب سئوال من رو هم مرقوم مي‌فرمائيد؟ راجع به گفته فريدون عباسي.

شهبازي: جناب آرامش. عرض کردم لينک بدهيد. من نمي‌دانم سخن آقاي فريدون عباسي دواني چيست؟

آرش آرامش: [+]

شهبازي: سخنان رئيس سازمان انرژي اتمي، بنقل از وبگاه BBC فارسي، اين است: «فريدون عباسي، معاون رئيس جمهوري و رئيس سازمان انرژي اتمي ايران، در گفتگو با خبرنگاران گفت که غني سازي اورانيوم با خلوص ۲۰ درصد از سايت نطنز به سايت فردو منتقل مي‌شود و قرار است ميزان آن به سه برابر سطح کنوني افزايش يابد...» الي آخر. من تخصصي در زمينه انرژي اتمي ندارم جناب آرامش.

آرش آرامش: سئوالم اين بود جناب شهبازي، آيا تأکيد آقايون به اعلام اين قضيه در وضعيت موجود کمک هست يا ضرر؟ اگر ضرر، آيا مشايي نقشي مي‌تواند داشته باشد؟

شهبازي: جناب آرامش. مسئله انرژي هسته‌اي مسئله پيچيده‌اي است. اجازه دهيد وارد اين بحث نشوم.

آرش آرامش: البته من معذرت مي‌خواهم. متشکرم.

آرش اشکاني: استاد، اگر درباره رابطه احتمالي سانگ ميانگ مون با زرسالاران هم توضيح دهيد فکر کنم بحث چين و شرق آسيا کامل‌تر شود.

روستاي دوان

هب هبفا: استاد، تأکيد شما روي "دواني" دليل خاصي دارد؟ در جاهاي ديگر هم ديدم که اسم رو به همين شکل کامل آورده‌ايد.

شهبازي: نام کامل ايشان را عرض کردم.

هب هبفا: البته مي‌دانم "دوان" جايي است در استان فارس.

شهبازي: دوان روستايي است در کازرون فارس که اهالي آن شيخي مذهب هستند و زندگي بسته‌اي دارند. بسيار متمولند و در تهران ثروتمندان بزرگ دواني وجود دارد. مرحوم شيخ علي دواني از اين فرقه نيست زيرا پدرشان مهاجر بودند به دوان. ايشان درباره دوان خاطراتي به جا گذاشته و پيش از فوت در اختيار بنده قرار دادند از سر لطف و اعتماد. عباسعلي شهرياري، نفوذي معروف ساواک که ثابتي در مصاحبه تلويزيوني او را «مرد هزار چهره» ناميد، و پيروز دواني اهل دوان بودند.

هب هبفا: يادم هست استاد دستخط ايشان را که براي شما نوشته بودند  و لعن کرده بودند کساني را که آن را سرقت کنند.

مسائل روز

آرش آرامش: با اجازه استاد و ديگر دوستان با همگي‌ خداحافظي مي‌کنم تا وقتي‌ ديگر. ايام به کام.

شهبازي: سايت الف: «يک مقام مسئول در وزارت اطلاعات جزئياتي از نفوذ دستگاه امنيتي کشورمان در کانون اپوزيسيون خارج کشور و فرايند شکست پروژه آمريکايي- صهيونيستي "دولت در تبعيد" را تشريح کرد.» [+] پس روشن شد برخلاف گفته آقاي روح رام ماجراي مدحي به وزارت اطلاعات مرتبط است (يعني تحليل من درست بود) و ربطي به اطلاعات سپاه ندارد.

اميرحسين ف...: جناب شهبازي، احساس مي‌کنم بحث احتمال فروپاشي ايران و تحليل‌هاي شما بايد راهي را در ميان تمام مردم باز کند نه اين که به اين صفحه محدود بماند. نکته مهم اين است که مردم ايران اگر آگاهي کامل‌تري از اليگارشي حاکميت داشته باشند به شيوه‌اي هدفمندتر وارد کارزارهاي اعتراضي خواهند شد؛ و اين وظيفه‌اي است به گردن ما که آن‌ها را از دام نوري‌زاده‌ها و مشايي‌ها خلاصي دهيم.

شهبازي: جناب اميرحسين ف... بنده به خاطر احساس خطري که مي‌کنم در اين صفحه فعال شده‌ام. آزارهايي که شروع شده بر من نيز به خاطر همين احساس خطر از سوي آنان است. اين صفحه مي‌تواند مؤثر باشد در آگاه‌سازي مردم. البته مدعي نيستم که همه چيز را مي‌دانم يا حرفم و استباطم درست است، ولي احساس مي‌کنم در فضايي هستيم که به سادگي مي‌توانند جامعه را دستکاري کنند و برنامه‌هاي خود را تحقق بخشند. ميزان نارضايتي به چنان درجه‌اي رسيده که به سادگي مي‌توان آتش آشوب‌هاي کور ولي هدفمند را افروخت.

آرش اشکاني: مهدي خزعلي گفته منظورش از نيمه خرداد، نيمه دوّم ماه خرداد است. استاد تحليل نهايي شما از نيمه دوّم خرداد چيست؟

شهبازي: حرف دکتر خزعلي درست است. نيمه دوّم خرداد احتمالاً پرحادثه خواهد بود.

اميرحسين ف...: مسئله اساسي اين است که بحث‌ها بايد توسط دوستان همين صفحه در فضاهاي بزرگتر مطرح شود و خطر سلب آزادي شما نيز کاسته شود. استاد، بدترين اتفاق ممکن در حال وقوع است و اين را بنده، که از نزديک با اپوزيسيون خارج از ايران جوش خورده‌ام، همانند شما مي‌دانم. بدترين اتفاق ممکن تبديل ايران به ليبي است. معلوم نيست در تجمعات بعدي خياباني طرفداران احمدي نژاد دست به چه کشتار هايي بزنند براي تحريک جمعيت ايران. اصولاً آنقدر دست اين افراد در تعيين سرنوشت ايران باز شده که نيازي به حمله خارجي نيست. بالفرض يک کشتار 500 نفره در 18 تير آينده چه عواقبي را مي‌تواند براي ايران بهمراه داشته باشد؟ متاسفانه خانه‌نشيني موسوي عنان را در اختيار آن‌هايي قرار داده که ايران برايشان مسئله دست سوّمي است.

عمار ياسر: سلام استاد، کم کم داريم به جغد تبديل مي‌شويم. شب‌ها بيدار و روزها خواب (البته قسمتي از روز). [...] اظهارات جديد وزير امور خارجه فرانسه بر ضد سوريه و مسائل مطرح شده در مورد شوراي امنيت و تهديد تلويحي روسيه براي عدم حمايت از بشار اسد دارد کار را به جاهاي حساس نزديک مي‌کند. در صورت حذف بشار اسد دولت کودتا و نظاميان دست نشانده آماده اجراي پلان دوّم نقشه خواهند بود. بشار اسد سعي دارد بحران ايجاد شده را مديريت کند اما سپاه او پر از سکه هاي عربي است که جيب مناسب را يافته‌اند و مدام بايد عقب نشيني کند. در صورت فروپاشي نظم بعثي حافظ اسد، که بشار اسد سعي در ادامه و تلطيف آن را داشت، روزهاي سختي در پيش خواهد بود .

آريا سبز: جناب شهبازي، مطالب شما و همه دوستان واقعاً آموزنده و راهگشاست. سپاس براي اين مطالب.

شهبازي: اين هم گزارشي از تناقض‌هاي مربوط به ماجراي مدحي که آغاز بحث امشب را متشنج کرد: «کيهان مدعي است که مدحي يک "ضد انقلاب" دستگير شده است. ايرنا هم او را عنصر "فريب خورده" سازمان سيا ناميده است. در حالي که فيلم مستند سيما او را به عنوان يک مامور عالي‌رتبه که کارش نفوذ در شبکه‌هاي اپوزيسيون بوده معرفي مي‌کند... روز گذشته، خبرگزاري فارس... خبر از پخش فيلمي مستند در باره عمليات نفوذ دستگاه‌هاي امنيتي ايران در مجموعه‌ها و شبکه‌هاي برانداز خارج از کشور داد. در ساعات پاياني شب گذشته در ايران ميليون‌ها نفر شاهد پخش فيلمي "مستند" از سيما بودند که فردي به نام رضا حسيني مدحي يا همان "سردار مدحي" که بر اساس همان برنامه در ايران است، مدعي نفوذ در لايه‌هاي امنيتي و سياسي غرب و گروه‌هاي اپوزيسيون شده است. اما هنوز ساعاتي از پخش اين برنامه نگذشته بود که روزنامه کيهان مدعي شد اين فرد دستگير شده است. ايرنا هم او را عنصر "فريب خورده" سازمان سيا ناميده است. با اين ترتيب، معلوم نيست سردار مدحي خود را در اختيار نيروهاي امنيتي قرار داده يا نيروهاي امنيتي او را دستگير کرده‌اند يا عمليات از چند سال پيش براي انحراف جنبش آغاز شده بود...» [+]

عمار ياسر: جالب است، به رغم حمايت دولت اسلام‌گراي ترکيه در گفتار از بشار اسد و تلفن‌ها و قاصد فرستادن‌ها، مخالفين بشار در آنتاليا جمع مي‌شوند و سرويس اطلاعاتي ترکيه ماجرا را سامان مي‌دهد! بعضي هم مي‌گويند اخوان المسلمين سوريه با ترکيه بسته است. در هر صورت، ظاهراً دور جديد خرابکاري‌ها قرار است ازمنطقه حوران و منطقه ديرالزور آغاز شود و به نظرم کليد کل تحولات اخير خاورميانه براي تغيير بزرگ در آسمان منطقه دمشق است. دام غرب براي حماس و جلو انداختن فتح براي يک توافق و اميد سراب‌گونه را قبلاً اشاره کردم.

[ساعت 5 صبح پنج شنبه، 19 خرداد]

عمار ياسر: اين صحبت‌هاي رابرت فيسک هم جالب است. او تجاربي دارد و بعضي وقت‌ها تجربه بيش از دانش ‏به کار مي‌آيد: «آمريکا بايد بداند که بهار کشورهاي عربي به زودي به تابستاني سوزان تبديل مي‌شود و تازه پائيز آن نيز در ‏راه است و آن زمان ديگر موضع واشنگتن اهميتي ندارد و خاورميانه براي هميشه تغيير کرده است.» [+]

القدس العربي گفته محمود عباس، بهايي سابق و مبارز فعلي و ميراث‌خوار مرحوم عرفات، طي نامه‌اي به طرف ‏آمريکايي موافقت خود را با حضور ناتو در مرز با اردن اعلام کرده. حضور ناتو در آن نقطه يعني بک آپ اسرائيل براي ‏باز کردن جبهه جديد و جنگ چند مرحله‌اي. [+] از اين بهتر مي‌شد؟ حماس که از کار افتاد‏‏. سوريه هم شير تو شير. لبنان هم که دولت ندارد و درگيري در سطح بالا ادامه دارد. ايران هم، به عنوان اميدبخش همه، تب شديدي دارد :)

پوريا گمنام: سلام استاد. سحر بخير. واقعاً خسته نباشيد. دقيقاً يک ساعت است کامنت مي‌خوانم :)‏

شهبازي: سلام پوريا جان. خوبي؟ صبح شما به خير :)‏ اين دفعه بحث‌ها خيلي پربارتره. دوستان حرف‌هاي خوبي زدند و لينک‌هاي خوبي گذاشتند.‏

آريا سبز: من 2 ساعته دارم کامنت مي‌خوانم، سير هم نمي‌شوم. فقط ياد مي‌گيرم.‏

عمار ياسر: عماد افروغ را جايي ‏ديدم. گفت براي کاري پيش حسين موسويان رفته بودم. (آن موقع که ايران بود و از همه کساني که او ‏را جاسوس هسته‌اي خوانده بودند يکي يکي شکايت مي‌کرد.) بحث کشيده شد به مدارک ادعايي اژه‌اي و احمدي نژاد ‏در خصوص او. يک سري صحبت کرده بود که اين قسمتش مهم است. گفته بود: برخي شنودها را پوتين در سفر ‏اخيرش به ايران به عنوان ارمغان و نشانه همکاري‌هاي خيلي محکم! دو کشور تحويل مقامات داده است. در هر صورت ‏روس‌ها در سال‌هاي اخير خصوصاً 4 الي 5 سال اخير خوب ما را سر کار گذاشتند. مافياي روسيه و افسران امنيتي فاسد و ‏صنايع و مراکز حساس روس‌ها، که عمدتاً توسط يهوديان جهانوطن خريداري شده، را اضافه کنيد به مسائل. مقاله انرژي ‏اتمي استاد خيلي راهگشاست. [+] فکر کنم بايد بارها خوانده شود.‏

‏شهبازي: حمله تيم رسانه‌اي مشايي به آيت‌الله مصباح. سايت «هفت صبح»، که به نام مهدي ‏طباطبايي ثبت شده، [+، +، +] در مطلبي با عنوان «مناظره با استاد محمود نبويان» مناظره‌اي خيالي با آيت‌الله مصباح درج کرده ‏است.‏ [+]

خب دوستان، خدا نگه دار فعلاً. ساعت 6:35 صبح پنجشنبه، 19 خرداد 1390/ 9 ژوئن 2011‏، البته به وقت شيراز :)‏

نت کارشناس: خواندن مطالب دوستان به خصوص مطالب استاد لذتي وصف ناشدني به انسان مي دهد. ‏مدتي است که مي‌خوانم و مي‌خوانم. سعي مي‌کنم تصور کنم هر کدام از کامنت‌هاي کوتاه استاد چه عمر و تلاشي ‏در پشتش نهفته و برايش صرف شده است. استاد زنده و پاينده باشيد.

[در رابطه با مصاحبه حسن بيادي با «همشهري ماه»:] دسترسي به اخبار سپاه از سال 1384 به بعد مثل دسترسي به معدن طلاي ناب است. اين اخبار گره‌هاي زيادي را براي ‏محققين و اهل فن باز مي‌کند. حيف که فاصله موجود و ترس دوستان پاسدار باعث شده تا اين اخبار بي‌نظير کمتر به ‏دست اهلش برسد. اما همين اخبار محدود و موجود نيز نشان مي‌دهد که سردار احمدي مقدم (بين دوستان معروف به ‏اصغر مقدم) در انتخابات 84 تمام تلاش خود را در اعتلاي قاليباف به عمل آورده. دوستان پاسدار در اعتراض به روش وي ‏در همان زمان به دوستان وزارت اطلاعاتي خود گزارش داده‌اند که احمدي مقدم در صبحگاه ستاد نيروي مقاومت بسيج ‏صراحتاً نام قاليباف را آورده و از همه مي‌خواهد تا به او رأي دهند. در همان زمان پوسترهاي زيادي از قاليباف چاپ و با ‏هزينه توزيع در اختيار نيروهاي رده‌هاي پائين بسيج شده است. در کمال تعجب احمدي مقدم بلافاصله پس از پيروزي ‏احمدي نژاد به عنوان رئيس پليس کشور گمارده شد. [...]

سيد ساجد فاطمي: استاد، بحث اسرائيل بسيار جالب و دقيق بود. اي کاش به صورت تحليلي مستقل منتشر مي‌کرديد. درباره احمدي ‏مقدم هم [...] فقط موضع ايشان دفاع و حمايت از قاليباف نبود بلکه بسياري از سپاه از ايشان حمايت کردند و قاليباف را بخشنامه‌اي ‏تبليغ کردند. به همين دليل احمدي نژاد اوائل با سپاه مشکل داشت. حسن بيادي در جريان خيلي مسائل روي ‏کار آمدن احمدي نژاد نيست. احمدي نژاد واسطه اصول‌گرايان براي شرکت در جلسات انتخاباتي بود ولي با به وجود ‏آوردن مشکلاتي خود را براي شهرداري قالب کرد. از او قول و قسم گرفتند که فکر رياست جمهوري هم نکند چه برسد به ‏شرکت در آن. اما احمدي نژاد از ماه دوّم شهرداريش شروع کرد به برگزاري جلسات همفکري براي رياست جمهوري. درهيچ جلسه اصول‌گرايان هم شرکت نکرد و به نظرسنجي‌ها هم اهميت نداد. اين کلياتش بود.‏ [...]

صحرا ص...: جهت اطلاع. همان آقاي مهدي طباطبايي که جناب شهبازي نوشتند سايت «هفت صبح» به نامش است، سايت «تماشانيوز» و سايت «يکشنبه» را نيز همان آدم ثبت کرده است.

آرش اشکاني [در پاسخ به يک کامنت حذف شده]: بسياري از گندکاري‌هاي راست افراطي هيچ ربطي به آقاي خامنه‌اي ندارد ولي به اسم ايشان ‏ثبت مي‌شود چون مافياهاي رسانه‌اي داخلي و خارجي اين را مي‌خواهند.

صحرا ص...: چند خبر به نقل از سايت‌هاي مخالف مشايي:

- رئيس جمهور در ابتداي جلسه مطبوعاتي دو روز پيش و ديروز پس از خروج از جلسه هيئت دولت با دستش ‏علامت پيروزي نشان داد. (کسي يادش مياد قبلاً هم احمدي نژاد اين کار رو کرده باشه؟)‏

- از يک سامانه اس ام اس جديد (خلق الساعه) براي خبرنگارها پيام اومده که به زودي اسنادي براي افشاگري ‏مخالفان مشايي ارائه خواهد شد.

گرين داو: محمدنبي حبيبي، دبيرکل حزب مؤتلفه اسلامي، سياست‌هاي چين در برابر مسلمانان اين کشور را ستود. [+]

هب هبفا: اقتصاد اسلامي بر مبناي حکومت چيني، چه شود!‏

شهبازي: جناب هبفا، ازدواج بر مبناي کالاهاي چيني چه شود!‏ [+]

[ساعت 2:14 بعدازظهر پنج شنبه 19 خرداد]

شهبازي: يک خبر به دست من رسيده که گويا صبح سه ‏شنبه 17 خرداد نيروهاي اطلاعات سپاه مشايي را دستگير کرده‌اند. مسئله را در حد شايعه تلقي مي‌کنم گرچه منبع آدم ‏درستي است. آيا دوستان خبر دقيقي دارند؟

گرين داو: استاد، اگر مشايي دستگير شده بود چگونه کنفرانس خبري محمود در بعد از ظهر سه شنبه توجيه شود که حرفي نزد؟

شهبازي: نمي‌دانم. من در حد يک شايعه مطرح کردم شايد دوستان اطلاع داشته باشند. مطمئن نيستم. ولي کسي که خبر داد آدم دروغگويي نيست ولي خودش مستقيماً خبر نداشت.

آرش آرامش: استاد، داره خيلي. جالب ميشه اين نيمه خرداد.

گرين داو: «خبر جوان از سناريويي براي تغيير نام واحد پولي کشور.» [+]

«پاکستان اسناد ادعايي احمدي نژاد را خواستار شد... يک مقام امنيتي بلندپايه پاکستان با اشاره به اين موضوع افزود که اسلام‌آباد از مقامات ايراني خواهد خواست تا جزئيات ادعاهاي خود درباره قصد آمريکا براي ايجاد خرابکاري در تأسيسات هسته‌اي پاکستان را به اين کشور ارائه دهند.» [+]

روح رام: سلام. اميدوارم آقاي شهبازي تحمل مخالف داشته باشند. ديشب مرا متهم کردند که اينترنت ايشونو قطع کردم. راستش از اين توهّم توطئه خيلي خنده‌ام گرفت. تو اين مملکت که از منکر خدا تا روح نظرات شونو ميگن متهم کردن سانسور آقاي شهبازي خيلي خنده داره.

شهبازي: آقا روح‌الله، سلام. من شما را متهم نکردم. اين اتفاق افتاد و طبعاً ذهنم رفت به اين سمت. بعلاوه، مسئله تحمل مخالف نيست. مسئله اين است که جنابعالي حق داريد سئوال‌تان را بپرسيد و بنده پاسخ دهم.

روح رام: سلام آقاي شهبازي عزيز.

شهبازي: جنابعالي مرتب بحث را قطع مي‌کرديد و اختلال ايجاد مي‌کرديد و چاره‌اي نداشتم که حذف تان کنم. و ديديد که صبح امروز اد تان کردم. :)

روح رام: آخه به هيچ سوال بنده جواب نداديد؟ ياد جملات آقاي خامنه‌اي درباره بحث طلبگي افتادم.

شهبازي: سئوال‌هايتان را جواب مي‌دهم. البته الان نه، چون کار دارم. موقعي که آمادگي داشتم.

روح رام: که مي‌فرمود طلبه‌ها معمولاً تو بحث‌ها جزوه تو سر هم مي‌زنند و بعد از بحث با هم رو يک سفره نون سنگک مي‌خورند.

شهبازي: يک سئوال اين بود که چرا در دور اوّل به احمدي نژاد رأي دادم؟

گرين داو: [...]

روح رام: نه سئوالم اين نيست. علاقه من به شما به خاطر سادگي شماست؛ منظورم بي‌آلايشي شما است.

شهبازي: از طلاب بپرسيد ببينيد بعضي اساتيد با طلبه‌ها چگونه برخورد مي‌کنند :) به علاوه، جنابعالي که ماشاءالله خودتان مجتهديد و در هيچ زمينه احتياج به استاد نداريد :)

روح رام: يکي از رفقام که خطبه عقدشونو آقا خونده بود مي‌گفت: خود آقا توي بحث مهريه تو جلسه يه بحث طلبگي با يکي از طلبه‌هاي حاضر در جلسه راه انداخته بود و با سعه صدر به سئوالات ايشون پاسخ مي‌دادند.

آرش آرامش: استاد يک دوستي مي‌گفت منتظر يک اقدام خرابکارانه بزرگ باشيد در غرب. شما چي فکر مي‌کنيد؟ آيا واقعاً جهت تدارک حمله بايد منتظر خرابکاري اون هم از نوع بزرگي بود؟

روح رام: و واقعاً نسبت به آزادي بيان البته در جلسات علمي عقيده واقعي و عيني دارند.

شهبازي: شما محبت داريد. ولي يک نگاهي بکنيد به کامنت‌ها و ببينيد با بحث چه کرديد. :)

يکي از دوستان پيام خصوصي داده که مسئله دستگيري مشايي شايعه است و ايشان امروز دفترش بوده. خواستم اصلاح کنم و جلوي پخش شايعه را بگيرم.

صحرا ص...: جناب شهبازي، اگر اشتباه نکنم بالاتر شما نوشته بوديد که ممکن است حتي موجوديت دولت اسرائيل را براي هدفي بالاتر خرج کنند؟ من فکر مي‌کنم که اصل در دست داشتن منطقه اورشليم و وجود يک دولت مستقل يهودي در آن منطقه خيلي براي يهوديان مهم باشد. يعني از اين مهم حاضرند بگذرند؟

روح رام: يکي از مشکلات من با آقاي شهبازي همينه. بر اساس يک شايعه تحليل مي‌زنند و وقتي ذهن افرادي که به تحليلشون ايمان دارند شکل گرفت اصلاح مي‌کنند.

گرين داو: آرش خان، همين حالا هم اگر قراز بر حمله باشه بهانه‌هاي زيادي هست، مثلاً علم کردن يک فردو جديد!

روح رام: و گرنه بنده تحليل شونو دنبال مي‌کنم.

شايعه بازداشت مشايي

نت کارشناس: عرض ادب و ارادت اوّل خدمت استاد و بعد ساير دوستان. چند دقيقه‌اي بيش‌تر وقت ندارم. خطاب به دو نفر از دوستان که کامنت‌هايي درباره [...] گذاشته‌اند: دوستان، حتي مرغ خيال هم سقف پروازي دارد وگرنه مي‌توانستيم طرح ربايش احمدي نژاد توسط موجودات فضايي را مطرح کنيم که براي نظام کم‌هزينه‌تر است! خواهش مي‌کنم رعايت حال و روز و موقعيت استاد را نماييد. در ايران به سادگي با پرينت گرفتن از اين صفحات مي‌توانند حکم دستگيري و حداقل احضار استاد را به اتهام اقدام عليه امنيت ملّي از طريق پخش شايعه [...] توهين به مقامات عالي کشور، تشويش اذهان عمومي، نشر اکاذيب بگيرند. لطفاً رعايت کنيد و براي استاد گرفتاري درست نکنيد. خبر و اطلاع هم بدهيد. تحليل هم که مي‌دهيد مواظب مرغ خيال باشيد که بال و پرش نسوزد! با تشکر.

بنده ساعت 5.30 دقيقه عصر روز سه شنبه با آقاي مشايي تلفني صحبت کردم. خواستم بگويم تا آن ساعت دستگير نشده بود.

سيد ساجد فاطمي: استاد، شايعه دستگيري مشايي از دو روز پيش دهان به دهان مي‌گردد و به عمد هم پخش مي‌کنند. ابداً نه بازداشت شده و نه حتي فراخوان براش زدن. آقاي کارشناس هم که خودشان موثق هستند.

شهبازي: حالا به چي جواب بدم؟ خانم صحرا، اگر اهدافي بزرگتر باشد آري. اين را قبلاً گفتم که قبل از اسلام اصلاً بيت‌المقدس براي يهوديان اهميتي نداشت و در امپراتوري روم شرقي (بيزانس)، که يهوديان اقتدار کافي داشتند، اين مکان را زباله داني کرده بودند.

روح رام: به اين که چرا شما به کساني که علاقه داريد بي‌اندازه در وصفشان قلم‌فرسايي مي‌کنيد؛ حائري، خاتمي، احمدي نژاد، مير حسين؛ و درست بعد از 1 الي 2 سال يا ضدشون مطلب مي‌زنيد و يا عکس عاشقانه دو نفره تون رو از صفحه اوّل بر مي‌داريد؟

شهبازي: ممنون جناب نت کارشناس عزيز. تذکر به جايي بود. البته دوستان قديمي مراعات مي‌کنند ولي بعضي دوستان نه :)

آقا روح‌الله، من با کسي عکس عاشقانه نداشتم. :)

روح رام: با مير حسين موسوي.

شهبازي: باز کردن بحث ميرحسين را در فضاي جاري نه فقط بيهوده بلکه تفرقه‌برانگيز مي‌دانم. گذشت زمان خيلي چيزها را ثابت کرده و خواهد کرد. به علاوه، هم فضا متحول است هم انسان.

نت کارشناس: استاد خيلي مخلصم. استاد و عکس عاشقانه؟ تصورش هم باعث انبساط خاطر ميشه که مثلاً استاد با احمدي نژاد و مير حسين و به خصوص آقاي حائري عکس عاشقانه داشته باشد! چه شود!

شهبازي: نمي‌خواهم قياس کنم، ولي مگر امام اين همه عکس با بني صدر و قطب زاده و غيره نداشتند؟ يعني امام هم تغيير موضع مي‌دادند؟ يعني بنده اگر امروز با کسي دوستم يا به وي علاقه دارم، برغم تحول در شناختم، بايد تا آخر عمر به شناخت مثلاً دوره نوجواني‌ام وفادار بمانم؟

روح رام: ولي خيلي حال کردم که از وبلاگم بازديد کرديد و از اونجا حدس زديد روح‌الله هستم و سپاهيم.

نت کارشناس: استاد، ملاحظه فرموديد که ايرنا هم مدحي رو ضد انقلاب دستگير شده خواند؟

روح رام: روح‌الله هستم ولي در سپاهي بودنم شک کنيد.

شهبازي: بحث با آقا روح‌الله را ادامه مي‌دهم. خانم صحرا، نمونه ديگر که عرض کردم، قدرت يهوديان در عثماني است...

روح رام: بنده دانشجوي ارشد مديريت اجرايي پيام نور هستم.

شهبازي: بيت‌المقدس قرن‌ها جزو شامات و در قلمرو عثماني بود و يهوديان از زمان سلطان سليم دوّم در عثماني اقتدار فراوان داشتند. مادر سلطان مراد سوّم (زن سليم دوّم) يهوديه بود و به اين ترتيب از نظر فقه تلمودي سلاطين بعدي عثماني از نسل سليم و مراد يهودي محسوب مي‌شوند...

روح رام: البته نمي‌توانم عاشق سپاه بودنم رو کتمان کنم.

شهبازي: ولي هيچگاه دنبال استقرار دولت يهود در بيت المقدس نبودند. اين طرح از اوايل قرن نوزدهم مطرح شد و کاربرد کاملاً استعماري داشت. معهذا، من نگفتم موجوديت دولت اسرائيل حذف خواهد شد. بلکه مي‌توانند آن را به مخاطره بيندازند براي اهداف بزرگ مثل ايجاد يک جنگ بزرگ منطقه‌اي...

روح رام: علي‌الخصوص تأييد 32 ساله عملکرد سپاه توسط ايشون.

شهبازي: آقا روح‌الله، بنده در زندگي با خيلي‌ها دوست صميمي بودم و يا اعتقادم به آن‌ها سلب شد. در موردي که ميدانم منظورتان کدام است، خدا شاهد است انگيزه شخصي نداشتم.

صحرا ص...: ممکن است اين آقاي مدحي واقعاً قرار بوده عليه نظام و ايران فعاليت کنه، وزارت اطلاعات هم رفته يه جايي پيداش کرده و برش گردونده به ايران و حالا ازش استفاده ميکنن که ما عنصر نفوذي داشتيم. يه داستاني شبيه ماجراي شهرام اميري.

شهبازي: وگرنه بهترين راه براي من حفظ همان دوستي بسيار قديمي و عميق بود براي منافع شخصي‌ام و حل مشکلاتم. نه اين که وارد وادي شوم که مشکلاتم هزار برابر شود و با همه مقامات استان درگير شوم.

روح رام: استاد، گفتم ماه رمضون پارسال با سردار نجفي صحبت کردم و با مواردي که گفتيد به چالشش کشيدم.

شهبازي: بحث مدحي خيلي پرتناقض است. همان اطلاعيه وزارت يا خبر الف که لينک دادم. دوستي در اين صفحه بود که با مدحي صميمي بود. فعلاً نيستند. اي کاش بودند و اطلاعاتي در اين زمينه مي‌دادند.

[اشاره به آقاي احسان سلطاني که در گروه «جنبش جمع ياران» با مدحي همکاري مي‌کرده. ايشان نيز وارد بحث شد و همچنين امير فرشاد ابراهيمي. شهبازي]

روح رام: البته ايشون با سعه صدر به سئوالاتم پاسخ داد و حتي شماره موبايلشو به من داد تا در يک جلسه با حضور دانشجويان دعوتش کنم.

شهبازي: من سال‌ها تذکر مي‌دادم. در قم و جاهاي ديگر. سال‌ها تصورم اين بود که از سادگي آن آقا استفاده مي‌شود. [...]

روح رام: اما کارٍشما درست نبود که به علت به هم زدن دوستي با ايشون با قلمتون با خاک يکي‌شون کنيد. راستي، جملات عجيب آقاي خامنه‌اي در باره چپي‌ها رو شنيديد تو حرم امام؟

شهبازي: شايد صلاح نباشد اين مباحث را مطرح کنيم زيرا دامن زدن مجدد به آن مي‌دانم ولي حرف‌هاي من از سر دشمني شخصي نبود مطلقاً و ابداً. به عکس، برغم تعلق عاطفي نوشتم [...] ادامه اين بحث را هم صلاح نمي‌دانم زيرا دامن زدن به مسائل پيشين است.

روح رام: مي‌گويند يکي از علماي بني اسرائيل ادعاي پيامبري کرد و خيلي‌ها رو به سمت خودش جذب کرد، پس از سال‌ها پشيمون شد و از پيامبر زمانش تقاضاي عفو کرد.

شهبازي: الان جامعه وارد فضاي جديدي شده و مسائل حياتي مطرح است که خيلي مسائل را تحت الشعاع قرار داده.

محمد اميددار: سلام. آقاي شهبازي، لطفاً بفرماييد هم اکنون نيز به اتهاماتي که به آقاي نجفي زده‌ايد قائليد يا خير؟

شهبازي: جناب اميدوار. مطرح کردن اين مباحث را در وضع فعلي نادرست مي‌دانم. نمي‌دانم اين چه عقلي است که بعضي آقايان دارند. از مسعودي ياد بگيرند که سکوت کرد و مرتب خودش را در بوق نکرد.

روح رام: اون پيامبر که فکر مي‌کنم موسي بود درخواست اونو به خدا عرضه کرد، خدا گفت موسي گيرم که اين فرد رو ببخشم اون هايي که گمراه کرد رو چه کنم؟

محمود احمدي: سلام، ديروز مطلب مهمي درباره شيخيه مطرح کرديد. من چند سئوال درباره آنان دارم. اوّل  اين که بعد از کريمخان و ميرزا شفيع و ثقة‌الاسلام چهره شاخص دارند؟ آيا جمعيت‌هاي مشخص و حوزه علميه دارند؟ مبحث رکن رابع امروز طرفداري دارد؟ ارتباط آنان با ساير علما چگونه است؟

روح رام: منظورم اينه که اون‌هايي که مرجعيت علمي و سياسي دارند بايد در قلم و بيانشون دقت کنند چون رسالت شرعي دارند.

شهبازي: جناب روح‌الله. من کار درست کردم و اگر اين کار را نمي‌کردم هنوز بعضي دوستان در حال چاپيدن بودند. اين بحث را تمام کنيم زيرا در فضاي فعلي اهميتي ندارد.

جناب احمدي. درباره وضع فعلي شيخيه کار تخصصي نکرده‌ام. چند شاخه هستند. بخش اصلي شيخيه هنوز تابع خاندان ابراهيمي هستند و سران شيخي "حضرت آقا" خوانده مي‌شوند.

روح رام: چشم آقاي شهبازي.

شهبازي: اين‌ها بيش‌تر در کرمان هستند.

محمود احمدي: ممنون استاد.

سعيد ا...: به نظر بنده انسان اشتباه مي‌کند و قرار نيست همه معصوم باشند. اشتباهات کوره‌هاي آدم‌پزي هستند. درباره رسالت اهل قلم هم بايد بگويم اگر اهل قلم ننويسند که ممکن است اشتباه بکنند چه کسي پس بنويسد؟ در تاريخ شاهد ماجراي دعواي عارف قزويني و ملک الشعراي بهار و امثال آن بوده‌ايم ولي حق با کدام بود؟ خدا مي‌داند. شايد حقيقت چيز مطلقي نيست.

روح رام: اما اين رقابت‌ها و مناظرات [در انتخابات دهم]، که ابتکار مهمى بود، ابتکار جالبى بود؛ خيلى صريح بود، خيلى شفاف بود، خيلى جدى بود. اين مناظره‌ها تو دهن آن کسانى زد که از بيرون تبليغ مي‌کردند که اين رقابت‌ها نمايشى است، واقعيت ندارد. ديدند نخير، واقعيت دارد؛ جدّي در مقابل هم ايستاده‌اند، با هم بحث مي‌کنند، با هم استدلال مي‌کنند. بنابراين مناظره‌ها و گفتگوها بسيار از اين جهت مثبت بود. البته آثار مثبتى داشت، عيوبى هم داشت، که حالا هر دو را من عرض خواهم کرد. [...]

[روح رام سپس شرحي مفصل و خسته‌کننده درباره محاسن مناظره‌هاي انتخابات دهم ارائه کرد که موجب اعتراض حاضران شد. اين بخش را به دليل طولاني بودن حذف کردم. هدف وي اختلال در بحث و پراکنده کردن جمع بود. شهبازي]

سعيد ا...: مسلماً نکته منفي مناظره‌ها اين بود که در محيطي انجام شد که بيش‌تر به نفع دولت بود تا ملت! بهتر بود مناظره را در دانشگاه يا در محيط علمي‌تري انجام مي‌دادند نه در رسانه دولتي و....

روح رام [در پاسخ به اعتراض شرکت‌کنندگان در بحث]: فکر مي‌کنم موضوع صفحه بحث آزاد است و به کجا مي‌رويم. نتيجه اخلاقي: اگر هر کسي که مرجعيت سياسي و علمي داشت به عواقب صحبت و رفتارش فکر مي‌کرد مملکت ما وضع خيلي بهتري داشت. وستان خداحافظ.

شهبازي: نتيجه بحث تان حرف بسيار درست و زيبايي است. اي کاش همه کساني که مرجعيت فکري و علمي و سياسي دارند به پيامدهاي رفتار و کردارشان مي انديشيديد. ممنون آقا روح الله. خب. خدا نگه دار دوستان. بايد به کارهايم برسم. بعد در خدمتم.

گرين داو [در اعتراض به روح رام]: "در ادامه بحث آزاد روزهاي گذشته مي‌کوشيم سير تحولات را همچنان پي‌گيريم. در اين صفحه، آخرين اخبار مرتبط با حال و آينده ايران را پي گرفته و از نظرات دوستان بهره مي‌بريم." حال و آينده جناب نماينده [...] مفهوم هست؟

روح رام: شاه مي‌بخشه شاهقلي نمي‌بخشه به اين مي‌گويند. سرود و شعر و شعارم امام خامنه‌اي است، گل هميشه بهارم امام خامنه‌اي است، به غير خدا و رسول و ائمه اطهار، تمام دار و ندارم امام خامنه‌اي است.

[آقاي روح رام در پي شعار فوق موقتاً از صفحه خارج شد. متعاقب آن برخي کنايه‌ها و طعنه‌ها بيان شد. به دليل اين گونه رفتارها، که موجب وهن و اهانت بود، پس از سوّمين حضور ايشان در بحث نامبرده را بکلي از فيسبوکم اخراج کردم. شهبازي]

سيد ساجد فاطمي: برادر روح الله ، سفارشي مي‌کنم از سر درد. لطف کن اوّل فضائي که در آن بحث مي‌کني را بشناس بعد هم مخاطبانت را بشناس تا موجبات ناراحتي کسي را فراهم نکني. دفاع بد برادرم ويرانگر است. نه در اينجا همه ضد نظام هستند و نه همه مدافع نظام.

سمانه ح...: با عرض پوزش، استاد فرموديد که در وضع فعلي مقابله مردم را با حکومت را به صلاح نمي‌دانيد. سئوال من اين است که زمان مناسب چه زماني است؟ [...]

شهبازي: بنده نه استراتژيست هستم نه ليدر اين و آن جنبش سياسي؛ فقط يک محققم که حوادث را دنبال مي‌کنم و نظر مي‌دهم. ولي با عقل ناقصم اين را به خوبي درک مي‌کنم که در وضع فعلي سکوت و صبر بهترين گزينه است. در غير اين صورت، حوادث از طريق نيروهاي پرووکاتور (يعني کساني که در ميان طرفين وجود دارند و مأموريت شان تشديد و خشن کردن تقابل‌هاست) به جايي مي‌رسد که لطمات جدّي بر جامعه وارد خواهد کرد. پيامد اين حرکت نسنجيده، از يکسو تحکيم موقعيت متزلزل احمدي نژاد است و از سوي ديگر گسترش خشونت در جامعه. اين گونه اقدامات پيامدهاي سنگيني نيز دارد: حکومت به دليل وضعيت منطقه و داخل، در موقعي است که اجازه عرض‌اندام به هيچ کس را در خيابان‌ها نخواهد داد و طبعاً کشانيدن مردم به خيابان منجر به فاجعه خواهد شد. اگر به سايت‌هاي افراطي هواداران ديروز احمدي نژاد، که به سرعت چرخش موضع داده و اينک مي‌کوشند رهبري مقابله با «جريان انحرافي» را به دست خود گيرند، توجه فرماييد مي‌بينيد که بهيچوجه نمي‌خواهند حتي فردي مانند آقاي هاشمي رفسنجاني نيز از زير ضربه خارج شود تا چه رسد به رهبران اپوزيسيون داخل نظام.

آيا اسرائيل به ايران ضربه نظامي خواهد زد؟

حسن متحير: آقاي شهبازي، در چند روز گذشته من ايده شما را با چند نفر از کارشناسان سياسي و نظامي شخصاً ‏يا با واسطه در ميان گذاشتم. تمام اون‌ها با قدرت احتمال حمله اسرائيل به ايران را رد مي‌کردند. البته ‏بنده هم چنان حرف شما را قبول دارم اما به نظر مي‌رسد کليت دستگاه‌هاي نظامي و اطلاعاتي نظام اين فرضيه را در ‏مورد حمله اسرائيل قبول ندارند. تمام اتفاقات و البته سخنان موجود را هم در قالب جنگ رواني و تلاش براي گرفتن امتيارات ‏بيش‌تر ذکر مي‌کنند.

آرش اشکاني: از استاد و دوستان هر کس مي‌تواند اظهار نظر تخصصي در باب قيمت ارز بکند متشکر مي‌شوم.

شهبازي: جناب متحير. اين کارشناسان همانانند که تحولات اواخر عمر اتحاد شوروي را توطئه کا. گ. ب. براي تجزيه ‏آذربايجان ايران مي‌خواندند. (منظورم تداوم همان ديدگاه کارشناسي است نه اين که ‏شخصاً اين کارشناسان همانان باشند.) تنها کسي که فروپاشي شوروي را پيش بيني کرد و فعالانه به تهيه تحليل در اين زمينه ‏پرداخت، و بعد از فروپاشي شوروي صعود حيدر علي اوف در آذربايجان را، من بودم.‏ بعلاوه، من از احتمال حمله نظامي اسرائيل سخن نگفتم؛ احتمال ضربه اسرائيل به ‏تأسيسات انرژي اتمي ايران را مطرح کردم. مبناي نگاه کارشناسي اين افراد همان است که عرض کردم: تحليل بر اساس توازن قوا و ‏امنيت ملّي اسرائيل. اين بنياني است بي پايه.‏ بنيان نظري تحليل من چيز ديگر است که گفته‌ام.‏

براي اين که بدانيم سطح دانش سياسي کارشناسان اطلاعاتي ما در چه حد است يک مثال مي‌زنم: يکي از اين آقايان در سالگرد شهادت آيت الله مطهري گفت: «يک روز از نورالدين کيانوري، دبيرکل حزب توده پرسيدم، «چرا بخش قابل توجهي از تبليغات حزب را به مخدوش کردن چهره استاد مطهري اختصاص مي‌داديد؟» در پاسخ گفت: «پس انتظار داشتيد که اعضا و هواداران را به مطالعه آثار ايشان تشويق کنيم؟» ايشان هنوز نمي‌داند که حزب توده نه تنها حتي يک سطر عليه شهيد مطهري ننوشت، بلکه در مطبوعات خود از شهيد مطهري و نيز آيت‌الله بهشتي تجليل مي‌کرد. اين ميزان دانش کارشناسي است که در عالي‌ترين سطوح بوده و حزب توده موضوع تخصصي کارش [...]

حسن متحير: جناب آقاي شهبازي، اگر منظورتان ضربه است که تا پيش از اين نيز هر ضربه‌اي که در توان اسرائيل و دستگاه‌هاي امنيتي غربي بوده وارد شده مثل ترور دانشمندان، آلوده کردن تأسيسات هسته‌اي ايران با ويروس استاکس نت که به از کارافتادن 900 سانتريفيوژ منجر شد و راه‌اندازي نيروگاه بوشهر را به تعويق انداخت. به نظر شما هر بحثي در خصوص ضربه مجدد به تأسيسات هسته‌اي ايران به معناي بمباران اين تأسيسات نيست؟

شهبازي: جناب متحير. جواب شما قبلاً به تفصيل داده شده. اجمالاً اين که، اصولاً در دانش سياسي ايران توجه به نقش کانون‌هاي قدرت جهاني جايگاه جدّي ندارد. در محيط‌هاي آکادميک همين بوده. در تحقيقات تاريخي نيز همين بوده و نقش عوامل خارجي منحصر مي‌شد به رقابت دو قدرت بزرگ روسيه و انگليس؛ و گاه قدرت سوّمي نيز وارد مي‌شد مثل فرانسه يا آمريکا. بعد مدعي بودند که با کودتاي 28 مرداد قدرت غالب آمريکا شد و نقش انگليس تابع آمريکا شد. مي‌توانيد به تمامي متون درسي و کتاب‌هاي تاريخي مراجعه کنيد.

به تبع اين نگرش نائيف (سطحي و عوامانه) نگرش اطلاعاتي و سياسي نيز شکل مي‌گيرد. درباره فقر تحليل اطلاعاتي ايران همين بس که تا دو دهه پس از انقلاب فرق دو سرويس اطلاعاتي شوروي سابق شناخته نبود و همه از کا گ ب دم مي‌زدند، در حالي که سرويس اطلاعات نظامي شوروي سابق (جي آر يو) در ايران کم از کا گ ب نبود. اين امر در تحليل سياسي مسائل منطقه و جهان نيز بازتاب داشت. مثلاً، پديده نئوکان‌ها شناخته نبود و حتي الان هم درست شناخته نيست. و اصولاً حتي امروز در تحليل سياست خارجي آمريکا حداکثر پيشرفت اين است که از رقابت دو حزب جمهوريخواه و دمکرات دم بزنند در حالي که ساختار سياسي آمريکا بسيار پيچيده‌تر از اين است. در مسئله شوروي سابق نيز نگاه کارشناسي توهّم آميز بود. هيچ شناخت جدّي وجود نداشت و لذا دستگاه‌هاي رسمي مدعي بودند که حوادث شوروي توطئه کا گ ب است.

حسن متحير: حرف شما درسته. خب، کارشناسان نظامي ما ميانه‌اي با تاريخ و مسائل آن ندارن. سئوال من در خصوص ضربه‌اي است که در آينده از سوي اسرائيل به ايران وارد مي‌شه. آيا به نظر شما اسرائيل دست به بمباران مي‌زنه يا راهبرد قبلي خودش را يعني خرابکاري تکرار مي‌کنه؟ مثل استاکس نت يا ترور دانشمندان. اين دو با هم خيلي فرق مي‌کنه. اگه قرار بر تکرار همون استراتژي باشه خبري از جنگ منطقه‌اي نخواهد بود.

شهبازي: مسئله ايران فقط انرژي هسته‌اي نيست. امروزه تحولات منطقه با ايران گره خورده و در اين ميان بحران سياسي جاري نقش مهمي دارد. اين همه در اين زمينه بحث کرديم در کامنت‌هاي پيشين. بنيان نظري آقايان همان است که عرض کردم: آيا اسرائيل قدرت دارد به ايران حمله کند؟ اسرائيل در اوج ضعف داخلي است. حمله به ايران واکنش جدّي ايران را در پي خواهد داشت که منافع آمريکا را به خطر مي‌اندازد، الي آخر.

حسن متحير: بله، درسته. حرف شما متينه. اما نظرتون رو درباره حرکت بعدي اسرائيل در شرايط فعلي مبني بر حفظ همون راهبردهاي قبلي يا يک حرکت جديد و بي‌سابقه مثل بمباران ايران ذکر نکرديد. البته مي‌دونم که شما کارشناس نظامي نيستيد فقط خواستم نظرتون رو بدونم.

شهبازي: جناب متحير. کارشناس نظامي فقط مي‌تواند بر اساس توازن نيروها تحليل کند نه استراتژي و تاکتيک‌هاي کانون‌هاي قدرت جهاني. چند نفر را در مجموعه‌تان مي‌شناسيد که بتوانند يک ساعت درباره نئوکان‌ها سخنراني کنند و تاريخچه اين جريان را بيان کنند؟ آيا اصولاً کسي اطلاع دارد از عمليات تروريستي گسترده صهيونيست‌ها عليه دولت انگليس در سال‌هاي قبل از تأسيس دولت اسرائيل؟ و اگر وجود دارد علت آن را بپرسيد. با همين دو فاکتور محک بزنيد ميزان توانمندي کارشناسان را.

حسن متحير: نمي‌خواهم خودستايي کنم، فقط من؛ آن هم به دليل مطالعه برخي مقالات شما.

شهبازي: سال گذشته در قبال انتشار ويژه‌نامه «آتلانتيک» واکنش جدّي نشان دادم و مقاله و در واقع رساله‌اي در اين زمينه نوشتم و تمامي احتمالات را بررسي کردم. آيا اين رساله را مطالعه فرموده‌ايد؟ زماني که اين بحث شروع شد، مسئله اسرائيل جدّي نبود. ولي در طول چند روز اخير شاهد تسريع تحولات هستيم. اين‌ها را قبلا گفتم. و نوشتم که قطعاً مقامات اسرائيل از اين صفحه خط نگرفته‌اند. اوج‌گيري مسئله در روزهاي اخير نشان مي‌دهد که ما اشتباه نکرديم که جنجال سال گذشته گلدبرگ را جدّي گرفتيم.

محمد اميددار: استاد، چطور به آن رساله دسترسي پيدا کنيم؟

شهبازي: در اين آدرس. [+]

حسن متحير: بله، به طور کامل و حتي آن را به صورت پلي‌کپي منتشر کرديم. البته الان هم يک مجلد کامل از مقالات گلدبرگ را، به صورت ترجمه شده از مقالاتي که در چند سال گذشته در رسانه‌هاي مختلف منتشر شده، جمع‌آوري کرديم.

شهبازي: و اين پيش‌بيني گلدبرگ ناگهان پيوند مي‌خورد با حوادث عجيب داخلي که بلافاصله پس از تعطيلات عيد آغاز مي‌شود و در 29 فروردين به تقابل آشکار رئيس جمهور با رهبري مي‌انجامد. سرعت تحولات سرگيجه‌آور است.

حسن متحير: جالبه، آقاي گلدبرگ جنگ غزه را پيش‌بيني کرده بود در سال 2006 يعني يک سال قبل از وقوع آن.

شهبازي: هدف ما از اين بحث نيز همين است که کور نباشيم و با همفکري بدانيم که به کجا مي‌رويم. شما از من يک پاسخ قطعي مي‌خواهيد: آيا اسرائيل به تأسيسات ايران ضربه خواهد زد؟ پاسخ من اين است که به احتمال قريب به يقين آري، ولي اين به معني ايجاد پانيک نيست؛ به معني هشياري است که متأسفانه دستگاه‌هاي اطلاعاتي و امنيتي ما از آن غافلند...

حسن متحير: من اعتقاد دارم اين کار را خواهد کرد، اما به نظر شما چگونه؟ با بمباران تأسيسات هسته‌اي يا مثل گذشته با خرابکاري؟

شهبازي: ...دلايل عديده هم دارم براي ادعاي خود که نمي‌توانم بيش از اين باز کنم وگرنه نيازي نبود اين بحث‌ها را در فيسبوک انجام دهم. مسئله ترور دکتر شهرياري و غيره و غيره. ترور دکتر شهرياري با هدف...؟

حسن متحير: حذف يک مهره ارزشي و جايگزيني [...] البته بسياري اعتقاد دارند که مقاله گلدبرگ هم براي جنگ رواني است.

شهبازي: مي‌تواند جنگ رواني باشد، ولي به گمان من نيست. اين جنگ رواني مدت‌هاست وجود دارد ولي پارامترهايي که آن را جدّي کند وجود نداشته. دو مسئله موازي وجود دارد:

اوّل، اسرائيل با تأسيسات هسته‌اي عراق و سوريه اين کار را کرد. چه دليلي وجود دارد با ايران نکند؟

حسن متحير: استاد سرتاپا گوش و چشميم.

شهبازي: اين سئوال پاسخ دارد: ايران قدرتمند است و مثل عراق و سوريه نيست و غيره و غيره.

دوّم، اگر هدف ايجاد آشوب در منطقه باشد، يعني به تأسيسات هسته‌اي ايران ضربه وارد شود تا ايران منافع اسرائيل را هدف قرار بگيرد چه؟

نئوکان‌ها به شدت به جنگ جديد نياز دارند. بنده از لحظه وقوع حادثه يازده سپتامبر، که مستقيم از ماهواره (چند دقيقه پس از اصابت هواپيماها) مي‌ديدم، تا اکنون تحولات آمريکا و جهان را دنبال مي‌کنم. قبل از آن نيز گفته بودم که با فروپاشي شوروي و از ميان رفتن پديده‌اي به نام «خطر کمونيسم»، «مجتمع نظامي- تسليحاتي»، نامي که ژنرال آيزنهاور در نطق توديع خود بر اين کانون‌ها گذاشت، نياز دارد به خلق يک دشمن جديد. ابتدا چند کشور را بنام «کشورهاي سرخ» به عنوان خطر مطرح کردند: کره شمالي و ايران و عراق و سوريه و سودان و غيره.

حسن متحير: درسته.

شهبازي: بعد ديدند اين مسئله در حدي نيست که سبب شود بودجه نظامي آمريکا را بتوانند افزايش دهند و نياز داشتند به خلق يک هيولاي بسيار وحشتناک. به اين ترتيب، يازده سپتامبر پديد آمد و "جنگ با تروريسم" و در کنار آن "خطر بنيادگرايي اسلامي" سبب شد که ساليانه ميلياردها دلار به جيب مجتمع نظامي- تسليحاتي برود.

حسن متحير: و يازدهم سپتامبر متولد شد.

شهبازي: آن کارشناسان شما اشغال عراق يا حمله به افغانستان را چگونه توجيه مي‌کنند؟ آيا کسي از منظر منافع مجتمع نظامي- تسليحاتي به تحولات پس از يازده سپتامبر نگريسته است؟ بنده در سايتم صدها صفحه تحليل و رقم و آمار درج کرده‌ام درباره رشد اين پديده تا به امروز. هر ساله آمارها و مباحث مربوط به بودجه آمريکا را دنبال مي‌کنم و تغييرات بودجه آشکار و پنهان نظامي را.

تازه اين يک بعد قضيه است. عوامل ديگر هست مثل مسئله انرژي و اهميت حوزه گاز ايران براي هزاره سوّم که آمارش را گفته‌ام.

اين‌ها همه مرا به اين نتيجه مي‌رساند که مجتمع نظامي- تسليحاتي به يک جنگ جديد نياز دارد. شواهد هم نشان مي‌دهد که اين جنگ ميان اسرائيل و ايران افروخته خواهد شد.

حسن متحير: بنابر اين نئوکان‌ها در شرايط فعلي براي فروش اسلحه‌ در شرايط يک بحران اقتصادي نياز به يک جنگ ديگر دارند.

شهبازي: فروش اسلحه به که؟ به کدام کشور؟ [پس از کمي مکث:] جناب متحير. پاسخ دهيد زيرا کليد معما اينجاست.

حسن متحير: به ارتش آمريکا و ايضاً کشورهاي عربي و تمام نيروهايي که داخل اين جريان هستند، افزايش جهشي دوباره بودجه دفاعي آمريکا به يک تريليون دلار و فعال شدن مجدد برنامه‌هايي که تعطيل مي‌شوند.

شهبازي: احسنت. افزايش بودجه آشکار و پنهان نظامي آمريکا. فروش اسلحه به کشورهاي منطقه اهميت زياد ندارد. البته اين هم هست ولي رقم آن ناچيز است. بزرگترين منبع ثروت جهان امروز بودجه ساليانه آمريکاست.

حسن متحير: رونق دوباره اقتصاد آمريکا و وال استريت، بحران انرژي جهاني، قطع شدن دست چين و قدرت‌هاي نوظهور از نفت خاورميانه و به تعويق افتادن سقوط دلار، عوض شدن جريان انقلاب‌هاي منطقه به نفع آمريکا، و خيلي چيزهاي ديگر.

شهبازي: اگر به مقالات بنده در سايتم مراجعه فرماييد چارچوب تفکر من روشن خواهد شد. ولي اين که اسرائيل کي ضربه مي‌زند، پيش‌بيني نمي‌توان کرد. قرائن نشان مي‌دهد به زودي. ولي ممکن است به علل عديده، يعني ورود عوامل محاسبه نشده، اين امر به تأخير افتد. مثلاً، تحولات ايران مي‌تواند اين امر را به تأخير اندازد يا تسريع کند.

حسن متحير: مثل سه برابر شدن سرعت غني سازي که عملاً غرب را تحريک مي‌کند. من فکر مي‌کنم اين اتفاق تا قبل از مطرح شدن تشکيل کشور مستقل فلسطيني [رخ خواهد داد] زيرا عملاً اين کار باعث ملغي شدن آن خواهد شد.

شهبازي: دشواري پيش‌بيني در علوم اجتماعي همين است. گفتم که شما مي‌توانيد فقط سناريونويسي کنيد و با ارائه دلايل خود "سناريوي مرجح" را معرفي کنيد؛ ولي با قطعيت نمي‌توانيد بگوئيد اين خواهد شد يا آن؟ البته در تحولات اجتماعي و سياسي، وگرنه در علومي مانند جمعيت‌شناسي پيش بيني دقيق تقريباً ممکن است.

حسن متحير: آقاي مشايي و بحراني که فرقه ايشان ايجاد کرده هم رل داخلي همين ماجرا را فراهم مي‌کند؟

هميشه گفته‌ام که پديده دو خرداد و صعود دولت آقاي خاتمي يک خير بزرگ براي ايران بود به اين دليل: اگر در زمان صعود نئوکان‌ها به قدرت (دولت جرج بوش دوّم) دولتي ديگر بجز دولت آقاي خاتمي سر کار بود، قطعا حمله به ايران اولويت مي‌يافت و به جاي افغانستان و عراق، ايران قرباني مي‌شد. تحولات داخلي ايران سبب شد که کارشناسان آمريکايي گزينه حمله نظامي به ايران را منتفي کنند و زماني به اين فکر افتادند که نئوکان‌ها در داخل آمريکا قدرت خود را عملاً از دست داده بودند.

الان مجدداً با اوج‌گيري اقتدار نئوکان‌ها (= سخنگويان سياسي مجتمع نظامي- تسليحاتي) فشار بر دولت اوباما افزايش مي‌يابد. و در ايجاد ماجراجويي نظامي اسرائيل نقش اصلي را ايفا مي‌کند و کساني که زمينه اين ماجراجويي را در سياست خارجي ايران فراهم مي‌آورند. پديده تبليغات ضد هولوکاست، که اصلاً موضوعيت نداشت و يک بحث آکادميک بود ولي آن را به يک سياست رسمي دولتي بدل کردند، در اين چارچوب قابل توضيح است.

حسن متحير: استاد، بحث فوق‌العاده‌اي بود. بسيار از توجهي که به سئوالات من داشتيد ممنونم. اميدوارم در نهايت همه ما در مسير صحيح قدم برداريم.

گرين داو: استاد، چين نمي‌تواند نقش آن دشمن فرضي را بازي کند؟

شهبازي: جناب گرين داو. چين پديده ديگري است. وارد اين معادلات هم نخواهد شد. من سال 1372 نوشتم که براي دومين بار در تاريخ "نژاد زرد" تمدن بشري را دگرگون خواهد کرد. بار اوّل، موج انفجار جمعيت بود که تهاجم عظيم نژاد زرد به غرب را سبب شد و تا قلب اروپا پيش رفت. اکنون نيز اين حادثه در حال تحقق است. به افزايش عظيم «آسيايي‌ها» Asians در ايالات متحده آمريکا توجه کنيد. رشد اين جمعيت در حدي است که آسيايي‌ها (يعني نژاد زرد) تقريباً بومي آمريکا شده و ترکيب جمعيتي را دگرگون کرده‌اند.

بعلاوه، دولت چين به شکل بسيار سازمان يافته تعداد عظيمي دانش‌آموز و دانشجو به کالج‌هاي درجه اوّل بريتانيا مي‌فرستد و هزينه آن‌ها را دولت تأمين مي‌کند. و اين‌ها به تعبير يکي از کساني که در يکي از اين کالج‌ها درس مي‌خواند: مثل مورچه درس مي‌خوانند و هيچ چيز ديگر برايشان مطرح نيست. اخيراً نيز کتابي منتشر شده درباره نقش بزرگ چين در تغيير تمدن جهان که سفارش خريد داده‌ام ولي هنوز به دستم نرسيده. مشخصات کتاب، که در اوّل ژوئيه 2010 منتشر شده، اين است:

Jonathan Watts, When a Billion Chinese Jump, Faber & Faber, 2010, 496 pp.

بخش‌هايي از نقد «گاردين» بر کتاب فوق اين است: جاناتان واتس در کتاب تازه‌اش «جهش ناگهاني يک ميليارد چيني» از واقعه‌اي هولناک خبر مي‌دهد، فاجعه‌اي که با تبعيت چيني‌ها از زندگي سرمايه‌داري غربي، علاوه بر منابع طبيعي اين کشور، بشريت را در سراسر جهان و همينطور محيط زيست را در کشورهاي بهره‌مند از کالاهاي چيني در بر مي‌گيرد. رشد و توسعه چين در سال‌هاي اخير بيش‌تر ناشي از ايجاد کارخانه‌هاي متعلق به شرکت هاي خارجي در شرق اين کشور و توليد کالاهاي ارزان قيمت با استخدام کارگران زني است که حتي از يک آفريقايي کمتر حقوق دريافت مي‌کنند.

اسلام ر...: آيا چين و روسيه همسايه شدن با اسرائيل و غرب از طريق برخورد با ايران را مي‌پذيرند؟ يا همچنان مي‌خواهند هم از توبره بخورند هم از آخور؟

شهبازي: هم از توبره مي‌خورند هم از آخور. ديگر سياست چين ايدئولوژيک نيست. وضع روسيه هم معلوم است.

مجيد ح...: سلام عرض مي‌کنم.

اسلام ر...: بنده هم همين را مي‌گويم. سياست چين و روسيه در بهره‌برداري حداکثري از درخواست غرب عليه ايران و موقعيت تضعيف شده ايران در برابر غرب است. بنابراين، به اين راحتي‌ها اجازه به هم خوردن اين بازي برد- برد را نمي‌دهند و در برابر خراب شدن بازي حتماً مقاومت مي‌کنند. مگر اين که منافع بسيار بهتر و بزرگتر برايشان داشته باشد از جمله تقسيم غنايم ايران بين شرق- غرب!

شهبازي: چين نقش دشمن را ايفا نمي‌کند. نقش چين به عنوان يک شريک قدرتمند در اقتصاد جهاني تثبيت شده و مي‌دانيد که امروه چين بزرگترين طلبکار آمريکاست، يعني مردم آمريکا تا خرخره زير بدهي به چين هستند. دومين طلبکار بزرگ آمريکا نيز ژاپن است.

قسمت چهارم


Tuesday, June 28, 2011 : تاريخ آخرين ويرايش

 کليه حقوق مندرجات اين صفحه براي عبدالله شهبازي محفوظ است.

آدرس ايميل: abdollah.shahbazi@gmail.com

استفاده از مقالات با ذکر ماخذ مجاز است. چاپ مقالات به صورت کتاب ممنوع است.