اقبال لاهوري، نريمان پارسي
و صعود سلطنت پهلوي

(ويرايش دوّم)

 

قسمت اوّل

 

پيوستها:

پيوست يک: دينشاه ايراني

پيوست دو: "روباه، ميمون و فاخته" در هجو سفر تاگور به ايران (مقاله نريمان پارسي)

پيوست سه: دين‌سازان بنگال: خاندان‌هاي تاگور و سن

 

 

مقدمه ويرايش دوّم:

به دليل فوت ناگهاني طهمورث خان کشکولي، استاد و هنرمند بزرگ قشقايي، [+] که از خويشان نزديکم بود، انتشار متن نهايي ويرايش دوّم به تأخير افتاد. اينک متن نهايي به‌همراه سه پيوست نشر مي‌يابد. پيوست سوّم، درباره خاندان هاي تاگور و سن و برهما ساماج، بخشي از تحقيقي گسترده‌تر است که مجملي از آن در اينجا نقل مي‌شود. در آينده نزديک متن PDF ويرايش دوّم را نيز منتشر خواهم کرد.

شيراز، 13 اسفند 1388/ 4 مارس 2010

اين مقاله را در پائيز 1375 براي درج در دوّمين شماره فصلنامه «تاريخ معاصر ايران» نگاشتم. سردبير فصلنامه فوق بودم و در کار فراهم آوردن مندرجات نخستين شماره‌هاي آن. مکاتبات اقبال و نريمان در شماره اوّل فصلنامه (بهار 1376، صص 167-177)، با ترجمه آقاي حسينعلي نوذري، درج شد. در آن زمان، از مسئوليت‌هاي خود در مؤسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران کناره گرفته بودم ولي مطالب شماره‌هاي اوّل و دوّم فصلنامه همان بود با تغييراتي به شرح زير: مقاله «نظريه توطئه و فقر روش‌شناسي در تاريخنگاري معاصر ايران» بايد سرمقاله شماره اوّل مي‌بود و «اقبال لاهوري، نريمان پارسي و صعود سلطنت پهلوي» سرمقاله شماره دوّم. به دلايلي، اين دو مقاله را در فصلنامه درج نکردم و در سال 1377 در کتابي با عنوان «نظريه توطئه، صعود سلطنت پهلوي و تاريخنگاري جديد در ايران» منتشر نمودم.

مقاله «نظريه توطئه»، با ويرايش جديد، در اين وبگاه منتشر شده است. [+] اينک، مقاله «اقبال لاهوري، نريمان پارسي و صعود سلطنت پهلوي»، که پيش‌تر به صورت فايل پي. دي. اف. در وبگاهم موجود بود، با اصلاحات و ويرايش، نشر مي‌يابد. در اين ويرايش نه تنها اصلاحاتي در متن پيشين انجام گرفته، بلکه مطالب مهمي نيز افزوده شده.

شيراز، 2 اسفند 1388/ 21 فوريه 2010

در فصلنامه تاريخ معاصر ايران (سال اوّل، شماره اوّل، بهار 1376) مجموعه‌اي از مکاتبات علامه محمد اقبال لاهوري و غلام عباس آرام و نامه گ. ک. نريمان منتشر شد که براي شناخت فضاي فکري و سياسي دوران تاريخي صعود و اقتدار سلطنت پهلوي از اهميت خاص برخوردار است.

در جُستار حاضر، نخست به تجديد چاپ اسناد مهم و ارزشمند فوق مبادرت مي‌ورزيم و سپس مي ‏کوشيم تا تصويري مجمل از مسائل عمده مطروحه در اين مکاتبات را ارائه دهيم و با زندگي و انديشه‌ هاي گ. ک. نريمان، انديشمند برجسته پارسي که براي ما ناشناخته مانده است، آشنا شويم. آنگاه مطالب مندرج در نامه‌هاي اقبال و نريمان را مي‌ کاويم و به زندگي غلام عباس آرام و چگونگي رابطه او با اقبال مي ‌پردازيم.

مجموعه مکاتبات اقبال و آرام، که در مجموعه اسناد شخصي غلام عباس آرام به دست آمده و اصل آن در مرکز اسناد مؤسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران نگهداري مي‌شود، شامل چهار نامه‌ از اقبال، در پاسخ به نامه‌هاي آرام، است و نامه‌اي از گ. ک. نريمان به اقبال که آن را به ضميمه آخرين نامه خود براي آرام ارسال نموده است. متن نامه‌هاي فوق، که آقاي حسينعلي نوذري به فارسي ترجمه کرده، به شرح زير است:

[نامه اوّل اقبال لاهوري به غلام عباس آرام]

دکتر سِر محمد اقبال
وکيل دعاوي- لاهور
20 ژوئن 1932

آقاي آرام عزيز

به منشي ‏ام گفته ‏ام چند اثرم را برايتان ارسال نمايد. اميدوارم به عنوان هديه‏ اي از جانب من بپذيريد. شش گفتار کتابي بسيار فني است و مستلزم آشنايي زياد با برخي از پيشرفته ‏ترين مفاهيم علوم و فلسفه جديد. اما از آنجا که به عرفان و فلسفه دين علاقمند هستيد، اميدوارم آن را چندان خسته‏ کننده نيابيد. ساير آثاري که برايتان مي ‏فرستم مي‏ تواند براي درک اهداف کتاب فوق مفيد واقع گردند.

درباره تصوف اگر کتاب قوت‌القلوب ابوطالب مکي به ‏زبان عربي را خوانده باشيد، يکي از قديمي ‏ترين آثار درباره تصوف و بي‏ نهايت آموزنده است. کتاب بعدي کشف المحجوب اثر سيد علي هجويري از عرفاي بزرگ لاهور است که اصليت وي به غزنه باز مي ‏گردد. ترجمه فشرده ‏اي از اين کتاب به ‏زبان انگليسي توسط دکتر نيکلسون در کمبريج به چاپ رسيده. بنظر من اين کتاب را مي‏ توان از طريق لوزاک تهيه نمود. لمعات عراقي شاعر را نمي‏ توان بدون [مطالعه] فتوحات مکيه محي ‏الدين عربي بطور کامل درک نمود. در زمينه شعر، کتاب گلشن راز محمود شبستري را داريم. ترجمه انگليسي اين کتاب نيز موجود است. در کتاب زبور عجم، که برايتان مي ‏فرستم، شعري خواهيد يافت موسوم به "گلشن راز جديد" که در پاسخ به شعر محمود [شبستري] سروده شده. و بالاتر از همه مثنوي رومي [مولوي] است که شخصاً آن را بر هر کتاب ديگر ترجيح مي ‏دهم. دکتر نيکلسون ترجمه کامل انگليسي کل کتاب را همراه با متن اصلي فارسي آن، که پس از مقابله با نسخه خطي مکشوفه در مصر با دقت و وسواس زياد تصحيح نموده، به چاپ رسانيد. نسخه خطي مذکور پنجاه سال پس از مرگ رومي نوشته شده و احتمالاً قديمي ‏ترين نسخه موجود است. کتاب فيه ما فيه رومي توسط آقاي عبدالمجيد، ليسانس ادبيات از درياباد ناحيه بارابانکي (از ايالات متحده هند)، تصحيح شد و به چاپ رسيد. مطمئنم اگر به وي نامه بنويسيد يک نسخه برايتان ارسال خواهد نمود. مثنوي رومي هنوز در هند خوانندگان زياد دارد و يکي از پرفروش ‏ترين کتاب ها در هند است.

بعضي از اشعار رومي مشهور به ديوان شمس را نيز نيکلسون به انگليسي ترجمه کرده. تقريباً تمام کتب فوق ‏از طريق لوزاک قابل تهيه است.

ارادتمند
محمد اقبال

[نامه اوّل اقبال لاهوري به غلام عباس آرام] 

دکتر سِر محمد اقبال
وکيل دعاوي- لاهور
27 ژوئن 1932

آقاي آرام عزيز

با تشکر فراوان از نامه ‏تان که لحظه ‏اي پيش به دستم رسيد. آري، من بخش‏ هايي از کتاب مير ولي ‏الله درباره حافظ را خوانده ‏ام. وي محقق خوبي در زبان فارسي است و به عنوان شارح خوب کار کرده است؛ ولي اعتراف مي ‏کنم که اعتقاد چنداني به تفسير شعر ندارم. چند سال پيش شخصي [ديوان] حافظ را به زبان پنجابي ترجمه کرد و من آن ترجمه را بيش از هر تفسير ديگري که در هند راجع به حافظ نوشته شده پسنديدم. با اين حال تفسير ولي ‏الله در کل تفسير خوبي است. در خصوص پيام شرق‏ و کتاب اردو زبان درباره نوشته ‏هاي خودم، سعي خواهم کرد در صورتي که نسخي از آن ها در اين جا موجود باشد گير بياورم و برايتان بفرستم. کتاب اردو مدت ها پيش نوشته شده و تا آنجا که به خاطر دارم صرفاً شرحي درباره نوشته ‏هاي اردو زبان من به دست مي ‏دهد. يک ماهنامه محلي قرار است براي شماره اکتبر خود ويژه‏ نامه ‏اي تحت عنوان "ويژه ‏نامه اقبال" منتشر کند. اين ويژه ‏نامه حدود 400 صفحه و منحصر به آثار من خواهد بود. پيگيري مي‏ کنم تا پس از انتشار نسخه ‏اي از آن برايتان ارسال شود.

يادداشت مندرج در [نشريه] "زرتشتي" [1] را ديدم. با شما موافقم. هيچ يک از طرفين را نبايد سرزنش کرد. مسلمانان هند عملاً از سال 1857 [2] در زندان به ‏سر برده ‏اند. اکنون امور به سرعت در حال تغيير است. اينک راه‏ هاي تجاري به منافع عظيم اجتماعي، اقتصادي، سياسي و فرهنگي آسياي ميانه و آسياي غربي خواهد انجاميد. ليکن تبليغاتي که در حال حاضر، بويژه در مطبوعات هند، جريان دارد بر ضد ايران است. تبليغات مبني بر اين که سفر تاگور به ايران در راستاي گسترش و تحکيم پيوندهاي آريايي بين هندوها و ايرانيان صورت گرفته است (البته اين تفسيري است که مطبوعات هند از سفر تاگور به ايران به عمل آورده ‏اند) همراه با تبليغات مبني بر آمادگي ايران براي گرويدن به آئين زرتشت و نيز گرايش ‏هاي ضداسلامي اشخاص به ‏اصطلاح ملي ‏گراي ايراني، که در نوشته ‏هاي شان مي‏ توان به اشارات و تلويحات ضداسلامي برخورد، جملگي دست به دست هم داده و لطمه‏ هاي سياسي بي شماري بر ايران وارد مي ‏سازد و ممکن است در آينده به عواقب سوء و ناگواري بينجامد. آينده آسيا در گرو اتحاد کشورهاي آسياي ميانه و آسياي غربي است؛ اعم از آن هايي که مسلمان هستند يا نيستند. ظهور اسلام صرفاً ديوار حائلي شد بين آسيا و اروپا. با نابودي ناوگان دريايي عثماني ها در نبرد ناواران و مرگ تيپو در سال 1799 علائم سقوط و فروپاشي اين ديوار حائل آشکار شد. پيامد آن سلطه غرب بر آسيا بود. مطبوعات هند اين موذي ‏گري را به منظور مقابله با آن چه به تقليد از اروپائيان آن را "پان اسلاميسم" مي ‏نامند به راه انداخته ‏اند؛ چيزي که هرگز وجود خارجي نداشته است جز در تصورات و نوشته‏ هاي کساني که اين عبارت را براي نشان دادن خطري موهوم از جانب اسلام براي اروپا ابداع کرده ‏اند. اين طرح صرفاً براي توجيه تهاجم خود [اروپائيان] به کشورهاي اسلامي بود. مايه بسي تأسف است که نسل جوان مسلمان در هند و ديگر کشورها تاريخ کشورهاي خود را از اروپائيان مي ‏گيرند؛ [در حالي]که نوشته ‏هاي آنان جز تبليغات سياسي، و بعضاً مستتر در آثار برجسته‏ اي که علي ‏الظاهر کاملاً بي ‏ضرر مي‏ نمايند، چيز ديگري نيست. زمان آن رسيده که ملل آسيا، بويژه مسلمانان آسيا، به مطالعه دقيق کل تاريخ آسيا اقدام نمايند. اين اقدام سبب خواهد شد که آنان بتوانند به ارزيابي درستي از نقش آن نيروهاي تاريخي و اقتصادي برسند که امروزه در کار تکوين حيات کشورهاي آسيايي است.

تاگور بي ‏انصافي ديگري نيز در حق مسلمانان هند روا داشته است. وي به مسلمانان بين ‏النهرين گفت تا براي آزادي هند مسلمانان هند را به همکاري با هندوها ترغيب نمايند. يک پژوهشگر ژرف ‏نگر در سياست هند به خوبي واقف است که "آزادي کامل" در اوضاع کنوني به‏ هيچوجه  مطلوب هندوها نيست و نمي ‏تواند باشد. تنها هدف وي تأمين سيطره کامل بر سرنوشت اقليت ‏هاي هند و حفظ حضور سرنيزه ‏هاي بريتانيا در جهت حمايت از خود است. اين است منظور وي از آزادي. و اين آزادي صرفاً به معني تغيير اربابان براي اقليت ‏هاي هند است.

با اميد به سلامت شما
ارادتمند
محمد اقبال

[نامه دوّم اقبال لاهوري به غلام عباس آرام]

دکتر سِر محمد اقبال
وکيل دعاوي- لاهور
5 ژوئيه 1932  

آقاي آرام عزيز

با تشکر از نامه ‏تان که امروز آن را خواندم. متأسفم به اطلاع ‏تان برسانم بريده نشريات را، که در نامه آخر خود به آن ها اشاره کرده بودم، در اختيار ندارم. گمان مي ‏کنم آقاي نريمان، روزنامه ‏نگار پارسي بمبئي، را بشناسيد. وي مخالف تبليغات پارسيان در خصوص بازگشت ايران به آئين زرتشتي است و گه ‏گاه به مقابله و ردّ آن مي ‏پردازد. در صورتي ‏که بريده ‏هاي بيشتري از جرايد از وي دريافت نمايم، با کمال مسرت آن ها را برايتان ارسال خواهم نمود. بعضي اوقات مسلمانان ايراني نيز همين تبليغات را در شهرهاي هند به راه مي ‏اندازند؛ براي نمونه در کراچي که شمار پارسيان در آنجا بسيار زياد است. سال گذشته يکي از اين آقايان در کراچي بود. فکر مي‏ کنم نشريه "بمبئي کرونيکل"‏ بود که مطلبي در ارتباط با ديدار تاگور [از ايران] نوشت و هدف وافعي اين ديدار را فاش ساخت؛ يعني گسترش پيوندهاي آريايي بين هندوئيسم و ايران. "گسترش پيوندهاي آريايي" ظاهراً تعبير بي ‏ضرري است، ليکن ما مسلمانان هند اين چيزها و گرفتاري ‏ها يا نتايج سوء آن ها را بهتر از بيگانگان درک مي ‏کنيم. وانگهي پناهندگان ايراني در آلمان نيز سرگرم برخي اقدامات بسيار مشابه بوده ‏اند. در حال حاضر از فعاليت ‏هاي آنان اطلاع ندارم، ولي فعاليت ‏هاي سابق آنان، که نتايجش به صورت آثار چاپ شده در هند يافت مي‏ شود، در همان راستا بود. همين چند روز پيش که سرگرم تهيه سئوالات امتحاني زبان و ادبيات فارسي براي دوره فوق ليسانس دانشگاه پنجاب بودم، دستيارم يک متن فارسي از نشريه "ايرانشهر"‏ يا "کسري"‏ برايم آورد. نويسنده مقاله يک نفر ايراني بود که عقيده داشت ايران به زور به اسلام گرويد. نظر دستيارم اين بود که مقاله مذکور را براي ترجمه به انگليسي به دانشجويان فوق ليسانس خود بدهيم. البته من آن را رد کرده و متن ديگري انتخاب کردم. اين آقايان ايراني يا کاملاً نسبت به تاريخ کشور خود جاهل ‏اند يا بازيچه دست سياست‏ بازان و تبليغاتچي ‏هاي اروپايي هستند که تنها هدف‏ شان اين است که کشورهاي مسلمان احساس همدلي با يکديگر را از دست بدهند. کشورهاي مسلمان نمي ‏توانند از يکديگر غافل بمانند زيرا هنوز تهاجم اروپا متوقف نشده است. شايد امروز بيش از هر وقت ديگر به همدلي نيازمند باشند. به‏ نظر من، اين قبيل تبليغات با توجه به اين واقعيت به راه افتاده است که گسترش راه‏ هاي جديد در آسيا پيوند ميان کشورهاي مسلمان را بيش از هر وقت ديگر مستحکم مي کند. هدف آن است که از هرگونه امکان اعتلاء اسلام در عصر حاضر، که سقوط امپرياليسم اروپا قطعي است، ممانعت به عمل آيد. گسترش اسلام بويژه از اين جهت مايه خشم و رنجش شده که اسلام حداقل يکي از رقباي اروپا در آسيا به ‏‏شمار مي ‏رود. و هندوها نيز، نظر به اهداف و مقاصد تجاري خاص خود، به اين قبيل تبليغات کشورهاي مسلمان علاقه خاصي نشان مي‏ دهند.

اخبار اروپائيان درباره اصلاحات ترکيه در سطح مطبوعات هند با تيترهاي درشت به چاپ مي ‏رسد بلکه از اين طريق به مسلمانان هند القاء کنند که [در ترکيه] اسلام جاي خود را به ترک ها مي‏ سپارد. حمايت از امان ‏الله نه به خاطر اصلاحات وي در افغانستان بلکه به اين دليل بود که فکر مي ‏کردند اصلاحات وي در جهت کنار زدن اسلام از افغانستان است. ترديد ندارم که حداقل تا حدودي مسئول سقوط امان ‏الله و انقلاب افغان همين تبليغات بود.

اگر زماني شخصاً شما را ملاقات کنم جزئيات بيشتري راجع به طرح‏ هاي شيطاني مطبوعات هند برايتان خواهم گفت. لطفاً اين نامه را کاملاً محرمانه تلقي فرمائيد. البته مي‏ توانيد آن را به جناب سر‏کنسول نشان دهيد.

ارادتمند
محمد اقبال

[نامه سوّم اقبال لاهوري به غلام عباس آرام]

دکتر سِر محمد اقبال
وکيل دعاوي- لاهور
13 ژوئيه 1932

آقاي آرام عزيز

با سپاس از نامه ‏تان، مطالب بيشتري را براي مطالعه شما ضميمه مي‏ نمايم.

مراسله آقاي نريمان کاملاً محرمانه است و بايد محرمانه نيز تلقي گردد. من تقي ‏زاده را مي ‏شناسم و او را تحسين مي ‏کنم. کاملاً ممکن است من نيز مانند ساير مسلمانان هند اطلاعات نادرستي دريافت کرده باشم، ولي آنچه مي‏ گويم شايد روشنگر آن باشد که نگرش مسلمانان به ايران چگونه تحت تأثير قرار گرفته است.

اهداف تبليغات همواره در جهت نيل به پيشرفت است، ليکن در عين حال مضرات زيادي در بر دارد و ممکن است خواست ‏هاي غير قابل پيش ‏بيني به بار آورد. بهتر است هميشه آماده مواجهه با خطرات موجود باشيم.

ارادتمند
محمد اقبال

[نامه چهارم اقبال لاهوري به غلام عباس آرام]

محرمانه [3]

گ. ک. نريمان
(روزنامه ‏نگار)

مزگون، ص. پ.
بمبئي، 10

11 ژوئيه 1932

سِر محمد اقبال عزيزم

نامه مورخ هشتم شما به راستي مايه مسرت است.

"جاويدنامه"‏ را به درخواست دوست مسلماني به وي امانت داده بودم که قول داده بود در برخي اشکالاتي که داشتم به من کمک نمايد. آقا نه پيدايش شده نه کتاب را به من برگرداند با وجودي که يادداشتي هم برايش فرستادم. بسيار مايلم که حداقل سرودها را، يا هر نامي که شما در آئين زرتشتي به آن مي ‏دهيد، به انگليسي چاپ کنم.

درباره تبليغات در جهت اشاعه مجدد آئين زرتشتي در ايران، کاش دوستان مسلماني که به آنان متوسل شده بودم گام‏ هاي مناسبي برمي ‏داشتند. البته هنوز هم چندان دير نشده؛ ولي هر چه بيش تر درنگ کنيم طبعاً موفقيت در جلوگيري از موج خيزش نه آئين زرتشتي بلکه رياکاري و تزوير تهوع ‏آور کندتر خواهد بود. نامه ‏هاي قبلي ‏ام به شما ثابت خواهد کرد که چقدر کار کردم تا هدف متدينين فناتيک پارسي و مسلمانان رياکار و متظاهر ايراني را خاطرنشان سازم. مقامات ايراني به ثروت پارسيان چشم دوخته ‏اند. خوشبختانه يا متأسفانه آنان بيش از اندازه درباره ميزان اين ثروت اغراق کرده ‏اند. به ‏منظور ترغيب پارسيان براي مهاجرت به ايران، البته همراه با سرمايه ‏هاي خود، به آنان گفته شد که ايران آماده قبول مجدد آئين زرتشتي است و بازگشت پارسيان مصادف خواهد شد با تبديل مساجد به آتشکده ‏ها. علاوه بر اين، شايعاتي نيز وجود دارد و شماري از پارسيان معتقدند که رضاشاه تصميم به پوشيدن سدره و کستي، سمبل ‏هاي ظاهري آئين زرتشتي، گرفته است. مأموران معيني نيز از ايران نزد پارسيان آمدند تا همين داستان را بگويند که رسواترين آن ها سيف آزاد بود. در نامه ‏هاي قبلي خود بطور مفصل درباره وي نوشته‏ ام. با توجه به مخالفت حزب کوچک من و خود من برنامه [تبليغات مربوط به] تغيير کيش فعلاً علناً و در سطح عموم کنار گذاشته شد. گفته مي ‏شود اين امر به هيچوجه جزيي از توطئه ‏هايي که بر ضد ايران صورت مي ‏گيرد نبوده است. ولي من در اين مورد ترديد دارم و خوشبختانه مدارک کافي در روزنامه ‏هاي پارسي دال بر وجود برنامه ‏اي براي تغيير کيش مجدد ايرانيان مسلمان به آئين زرتشتي در اختيار داريم. در اين خصوص مکاتباتي را که با مقامات عاليه ايران داشته ‏ام برايتان ارسال مي ‏دارم. اين مسئله در مطبوعات پارسي واکنش‏ هاي متفاوتي را برايم به دنبال داشت. ليکن افراد مزور و رياکار در تهران از من خشمگين شدند. نامه يکي از رهبران اين اشخاص مزور در مقابل من قرار دارد. او، که يک زرتشتي است، براي به ‏رخ کشيدن پيروزي خود چنين مي ‏نويسد: «اينک واعظين محمدي [مسلمان] در مساجد مسلمين از مذهب باستاني ايراني سخن مي ‏گويند...»

علاوه بر نامه ‏ام به "مقامات عاليه"، يک نسخه از نامه ‏اي را که به نشريه تايمز هندوستان‏ فرستاده شد، به ضميمه ارسال مي ‏دارم. پيش از اين مشکلاتم را با شما در ميان گذاشته بودم. مطبوعات بمبئي تحت نفوذ پارسيان ثروتمند قرار دارند که اکثراً افرادي متعصب هستند. از اينرو، در يافتن راهي براي بيان نظرات صادقانه‏ ام دست‏ هايم را بسته ‏اند. حتي نمي‏ توانم به اراجيفي که در مطبوعات پارسي عليه من نوشته مي ‏شود پاسخ دهم. اگر روزنامه پرخواننده ‏اي در اختيار داشتم مي ‏توانستم تمامي اين توطئه ‏ها را نقش بر آب کنم.

ديدار تاگور از ايران يک نمايش مسخره بود. اين بنگالي زيرک، پارسيان فناتيک را دست انداخته است. با خواندن مقاله «روباه، ميمون و فاخته»، که به ضميمه ارسال کرده ام، به نحوه اين امر پي خواهيد برد. اين مقاله را براي چند روزنامه فرستادم ولي هيچ کدام تاکنون آن را چاپ نکرده ‏اند. منظورم را توضيح مي ‏دهم: به اعتقاد من اين جنجال که پارسيان به ‏واسطه فشار و تعدي اعراب مسلمان ايران را ترک کرده‏ اند، يک سفسطه تاريخي است. من جداً معتقدم که گرويدن ايران به اسلام ناشي از ظلم و ستم طاقت‏ فرساي موبدان يا طبقه روحاني بود. ثالثاً، به اعتقاد من، آزار و اذيتي که زرتشتيان در ايران متحمل مي ‏شدند از جانب اعراب نبود بلکه از سوي زرتشتياني بود که به خاطر مطامع دنيوي اسلام را پذيرفته بودند و با توجه به اين که خود از دين سابق برگشته بودند نمي ‏توانستند ببينند که خويشان و همسايگان ‏شان همچنان مصراً به دين سابق باقي مانده ‏اند. بنابراين، وقتي مي‏ بينم مسئله ‏اي کهنه مجدداً مطرح مي شود و حاکميت ايران نيز از جعليات و تحريفات تاريخي حمايت مي کند بسيار مايلم که قوياً و مصراً، نه لزوماً از اسلام بلکه از حقايق و واقعيات تاريخي دفاع و جانبداري کنم. پيشنهاد فروغي به تاگور مبني بر تأسيس کرسي فرهنگ فارسي به عنوان گامي در جهت کمک به پارسيان در ايام گرفتاري و تنگنا، بخشي از وعده ‏هاي تحقق ‏نيافته است.

دوست عزيز! فکر مي ‏کنم با روي آوردن به عالم سياست درواقع به بيراهه رفته ‏اي. کاش به عرصه تاريخ و فلسفه بازگردي. مي‏ توانم با تو همکاري کنم تا به دنيا ثابت نمائيم که اسلام از بسياري جهات ناجي ايران بود. [گرچه] من از پيروان رسالت [دين] محمد [ص] نيستم ولي معتقد به تبليغ و اشاعه حقايق تاريخي هستم.

ارادتمند
گ. ک. ن.

 

[نامه گ. ک. نريمان به اقبال لاهوري]


قسمت دوّم


1.  Zoroastrian

از سال 1923 به عنوان "نشريه اتحاديه پارسيان در بريتانياي كبير" منتشر مي ‏شد.

2.   در سال 1857 انقلاب بزرگ هندوستان معروف به "موتيني" رخ داد. «اين انقلابي بود گسترده و عظيم که ميليون‏ ها نفر از مردم هند، از همه اديان و فرق و اقوام، فقير و غني، در آن مشارکت داشتند. موتيني، که رنگ و بوي اسلامي جدي داشت، از مهم‌ترين تحولات تاريخ معاصر جهان است با پيامدهاي عميق سياسي و فرهنگي به ‏ويژه در زمينه تشديد نگرش خصمانه استعمار غرب به اسلام. اين نخستين انقلاب بزرگ مردمي عليه سلطه استعمار غرب است.» (بنگريد به فصل "ايران و انقلاب 1857 هندوستان" در: شهبازي، زرسالاران، ج 1، صص 191-205)

3.   نامه نريمان براي اقبال ارسال شده و وي آن را به ضميمه نامه مورخ 13 ژوئيه خود براي آرام فرستاده است. در آغاز نامه فوق دو بار واژه "محرمانه" درج شده. يكي را نريمان در زمان ارسال نامه براي اقبال نوشته و ديگري را اقبال در زمان ارسال نامه براي آرام. با توجه به ارتباطات و پيشينه خانوادگي عباس آرام، که توضيح خواهم داد، اين بي احتياطي بزرگي بود که اقبال مرتکب شد. اقبال، نادانسته و ناخواسته، نامه خصوصي و "محرمانه" نريمان را در اختيار سرويس اطلاعاتي بريتانيا قرار داد.


Tuesday, January 07, 2014 : تاريخ آخرين ويرايش

 کليه حقوق مندرجات اين صفحه براي عبدالله شهبازي محفوظ است.

آدرس ايميل: abdollah.shahbazi@gmail.com

ااستفاده از مقالات با ذکر ماخذ مجاز است. چاپ مقالات به صورت کتاب ممنوع است.