عبدالله شهبازي

متن کامل بخش سوّم به صورت PDF براي چاپ

 

قسمت سوّم

 

ساسون‌ها، ايران و تجارت جهاني ترياک

در نيمه اوّل سده نوزدهم ميلادي، فرايند استقرار يهوديان در ايران با مهاجرت خاندان ساسون ابعاد گسترده‌تر يافت.

شيخ ساسون بن صالح بن داوود بن يعقوب بن صالح بن داوود، آن‌گونه که سِر سيسل راث، مورخ نامدار يهودي، تبار او را ذکر کرده، در حوالي سال 1749 در بغداد به دنيا آمد. پدرش، صالح بن داوود، از ثروتمندان و بزرگان طايفه يهودي بغداد بود که در جريان طاعون سال 1773 درگذشت. به روايت راث، در اين طاعون دو سوّم مردم بغداد مردند. بدينسان، ساسون 25 ساله رئيس يهوديان بغداد و صراف‌باشي والي بغداد شد. عنوان «شيخ» که در اسناد اين زمان برايش به کار رفته گوياي شيخوخيت اوست. شيخ ساسون چهل سال صراف‌باشي واليان بغداد، احمد پاشا و سپس سليمان پاشا (والي پيشين بصره)، بود. او از خاندان گباي، روساي پيشين يهوديان بغداد، زن گرفت. در سال 1793 پسر بزرگش، داوود بن ساسون، به دنيا آمد که بعداً بنيانگذار امپراتوري مالي ساسون‌ها شد. [30]

در سال 1829 شيخ ساسون هشتاد ساله و پسر 36 ساله‌اش، داوود، از بغداد به بوشهر مهاجرت کردند. در اين زمان داوود پاشا والي بغداد بود. درباره علل اين مهاجرت رواياتي متناقض ذکر مي‌شود. مي‌گويند مهاجرت ساسون‌ها به دليل دشمني داوود پاشا با ايشان بود و داوود و پدرش شبانه به بوشهر گريختند. اين در حالي است که صراف‌باشي داوود پاشا، عزرا افندي، از خاندان گباي و خويش ساسون‌ها بود. معهذا، حتي سِر سيسيل راث نيز معترف است که علت مهاجرت ساسون‌ها مي‌تواند نه خصومت داوود پاشا بلکه فرار از خطر طاعون باشد. [31]

شيخ ساسون در اواخر همان سال 1829 م./ حوالي جمادي‌الثاني 1245 ق. در بوشهر درگذشت. خاندان ساسون قريب به پنج سال در بوشهر، مرکز فعاليت کمپاني هند شرقي بريتانيا در ايران، به واردات کالاهاي تجاري از بمبئي به ايران اشتغال داشت و سرانجام در سال 1833 به‌طور کامل در بمبئي مستقر شد. [32] در آن زمان، بمبئي دوّمين شهر بزرگ امپراتوري بريتانيا، پس از لندن، بود. از اين پس، ساسون‌ها و ساير سران يهوديان بغدادي، در کنار سران طايفه پارسي، [33] به يکي از دو کانون اصلي مالي- تجاري و سياسي ذينفوذ در بمبئي بدل شدند. کنيسه الياهو ساسون، کنيسه اصلي بمبئي، يادگاري از آن دوران است. [34]

زماني که ديويد ساسون در بمبئي مستقر شد، تنها يهودي اين شهر نبود. در سال 1833 يهوديان 2246 نفر از جمعيت 250 هزار نفري بمبئي بودند. [35] از نامدارترين يهوديان بغدادي، که مرکز فعاليت خود را در هند بريتانيا، به‌طور عمده در بمبئي و سپس کلکته، قرار داده بودند، بايد به خاندان‌هاي عزرا، جودا، گباي، توبي، حي، نسيم، ازقل، کدوري، حييم، آبراهام، موشه، رافائل، شليم، روبن، داوود و بارزاني‌هاي موصل اشاره کرد. يعقوب بن زماح بن نسيم در سال 1775، سال‌ها پيش از ساسون‌ها و مهاجرت گسترده يهوديان بغدادي، به هند رفت و به يکي از ثروتمندترين صرافان و تجار هند بدل شد. او در سال 1831 به بغداد بازگشت و در سال 1847 درگذشت. [36]

معقول اين است که مهاجرت ساسون‌ها و يهوديان بغدادي به ايران و هند را نه ناشي از داستان‌سرايي‌هاي موهوم، چون ستم داوود پاشا، بلکه به دلايل تجاري بدانيم:  

اين مهاجرت در زمان شکوفايي تجارت ايران و هند و اوج فعاليت کمپاني هند شرقي بريتانيا و ساير کمپاني‌هاي غربي در بمبئي رخ داد. تجارت جهاني ترياک در آغاز راه و در اوج سودآوري بود. در سال 1832، با سرمايه روچيلدها و ساير خاندان‌هاي زرسالار يهودي بريتانيا و شرکاي انگليسي و اسکاتلندي آنان، کمپاني جردن ماتسون [37] در بندر کانتون تشکيل شد و به «غول» تجارت جهاني ترياک بدل گرديد. نه تنها زرسالاران لندن و دلالان و شرکاي بومي آنان در هند و بنادر چين، که بر پايه اين تجارت طبقه جديدي را در هند و خاوردور بنياد نهادند، و اين طبقه از آن زمان تا به امروز زمام اقتصاد و سياست آسياي جنوب شرقي را در دست دارد، بلکه تجار بزرگ بندر بوستن آمريکا نيز به تجارت ترياک با چين روي آوردند. کمپاني‌هاي بزرگ آمريکايي، چون پرکينز و فوربس و راسل، سودهاي عظيم کسب مي‌کردند. ثروت عظيم ناشي از تجارت جهاني ترياک در بنياد پيدايش طبقه‌اي قدرتمند در ايالات متحده آمريکا قرار گرفت که به «اليگارشي بوستن» موسوم است. به‌نوشته ديويد اون، چند ساعت فعاليت در بازار چين به معناي هزاران دلار سود بود. [38] حتي کشتي‌هايي که در اين تجارت دريايي شرکت مي‌کردند، هم از طريق انتقال ترياک هم از طريق انتقال اخبار آخرين قيمت‌ها، سودهاي عظيم کسب مي‌کردند. [39] به اين دليل، پنج سال پس از تأسيس کمپاني جردن ماتسون، همان کانون در سال 1837 کمپاني کشتي‌راني P & O را تشکيل داد [40] و در سال 1865 کورپوراسيون بانکي هنگ‌کنگ شانگهاي (HSBC) را. [41] اين دو تا به امروز از بزرگ‌ترين مؤسسات جهان در حوزه فعاليت خود به‌شمار مي‌روند. [42]

يهوديان بغدادي به سرعت به اين موج پيوستند و در دهه 1830 امپراتوري مالي ساسون‌ها را بنيان نهادند. تا آن زمان ترياک هند در انحصار انگليسي‌ها و ترياک ترکيه در انحصار آمريکايي‌ها بود. [43]

ساسون‌ها، در مشارکت با زرسالاران پارسي هند، ايران را به حوزه فعاليت خود بدل کردند. از آغاز دهه 1870 ميلادي، با صعود ميرزا حسين خان سپهسالار به صدارت، کشت گسترده ترياک در ايران آغاز شد [44] و به دليل مرغوبيت بيش‌تر جايگاهي بزرگ در بازار جهاني به دست آورد. دکتر نليگان مي‌نويسد:

«ترياک مرغوب ايراني تنها پس از سال 1870 شناخته شد و بازار قابل توجهي در لندن و خاوردور به دست آورد. سودآوري اين ترياک چنان عظيم بود که سبب شد کشاورزان بخش بزرگي از اراضي غله‌کار خود را به کشت ترياک اختصاص دهند. در همين سال خشکسالي پديد آمد که قحطي سال‌هاي 1871-1872 را سبب شد. پس از اين ماجرا، کشت خشخاش کند شد ولي در سال 1880 مجدداً افزايش چشمگير يافت. [ابتدا،] کشت خشخاش به‌طور عمده در استان اصفهان رواج داشت... هم اکنون ترياک در 18 استان از 26 استان ايران کشت مي‌شود و مساحتي حدود 400 هزار مايل مربع را به خود اختصاص داده است. اصفهان، فارس و خراسان مناطق اصلي کشت ترياک در ايران‌اند... مرغوبيت ترياک در درجه اوّل بر اساس ميزان مرفين و در درجه دوّم بر اساس ميزان کودوئين آن ارزيابي مي‌شود. ترياک ايران از نظر دارا بودن مقدار معتنابهي مرفين و کودوئين حائز اهميت است. لذا، ترياک ايران در بازار لندن مانند ترياک ترکيه از قيمت بالايي برخوردار است. از نظر کودوئين ترياک ايران مقام اوّل را داراست و  از نظر مرفين در رديف دوّم، ميان ترياک ترکي و ترياک هندي، قرار دارد.» [45]

پس از سال 1859 و جنگ دوّم ترياک، که دولت چين مجبور شد به دليل فشار نظامي ارتش خصوصي قاچاق‌چيان ترياک و قدرت‌هاي غربي واردات ترياک به سرزمين خود را قانوني کند، تمامي خانواده ساسون در سواحل چين مستقر شدند و از نخستين تجاري بودند که پس از بازشدن درهاي ژاپن به اين کشور راه يافتند. [46] توماس تيمبرگ در پژوهش خود، «يهوديان بغدادي در بنادر هند»، مي‌نويسد:

«بيش‌تر ثروت‌هاي کلان تجار هند در اوايل و نيمه سده نوزدهم بر شالوده تجارت ترياک بنا نهاده شده. اين امر علاوه بر يهوديان شامل دو خاندان بارونت پارسي (جهانگير و جي‌جي‌بهاي) و نيز خوجه‌هاي اسماعيلي... نيز مي‌شود.»

بنيادهاي ديويد ساسون در بمبئي و عزرا در کلکته، دو بنياد اصلي يهوديان بغدادي، بر شالوده تجارت ترياک شکل گرفت. با افول تجارت ترياک، يهوديان بغدادي به تجارت پنبه و کنف روي آوردند. دو مجتمع بزرگ متعلق به ساسون‌ها، بنياد ديويد ساسون و بنياد الياس ساسون، پس از تجارت پنبه به احداث اسکله و تأسيس کارخانه‌هاي نساجي نيز پرداختند. تيمبرگ تأکيد مي‌کند که اين فعاليت‌ها به تمامي يهوديان هند ربط نداشت. «شاهزادگان تجاري» [47] يهودي در هند تنها شامل چهل خاندان مي‌شد در جامعه‌اي که اعضاي آن 5000 خانوار بود. معهذا، زرسالاران يهودي بغدادي بر تمامي شئون جامعه يهودي هند نظارت داشتند. اين امر بدون واکنش در ميان يهوديان فرودست نبود. براي نمونه، در کلکته يکي از تحصيل‌کردگان يهودي به نام عزرا عراقي [48] به مبارزه با سيطره زرسالاران يهودي برخاست. اين پديده در بمبئي مشاهده نشد زيرا اقتدار ساسون‌ها بسيار فراتر از اقتدار بنياد عزرا در کلکته بود. [49]

پيدايش امپراتوري تجاري- مالي يهوديان بغدادي، و نيز پارسيان، بدون پيوند سياسي با استعمار بريتانيا ممکن نبود. در سده نوزدهم و نيمه اوّل سده بيستم ميلادي، سران طايفه پارسي هند و يهوديان بغدادي دو پايگاه اصلي استعمار بريتانيا در هند، ايران و خاوردور به‌شمار مي‌رفتند. اين پيوند در سرکوب خونين «انقلاب بزرگ هندوستان»، معروف به «موتيني بزرگ» (1857)، که با مشارکت فعال مسلمانان و هندوها رخ داد، [50] مشهود است. ديويد سولومون ساسون مي‌نويسد:

«ديويد ساسون در زمان موتيني هند خدمات بزرگي به حکومت بريتانيا کرد که لرد الفينستون، فرماندار بمبئي، به خوبي از آن مطلع بود. او در ضيافتي که ديويد ساسون در 28 فوريه 1859 برگزار کرد، در سخنراني خود گفت: ما نبايد فراموش کنيم که در زمان موتيني از ميان همه آنان که به ما کمک کردند، يهوديان نخستين کساني بودند که لوح «وفاداري» را ارسال نمودند که در رأس همه ديويد ساسون امضا کرده بود و موجب خرسندي عظيم ما شد.» [51]

 

داوود ساسون

در زمان مهاجرت ديويد ساسون به بمبئي سرشناس‌ترين و ثروتمندترين سرمايه‌دار اين شهر تاجري پارسي به‌نام هرمزجي بهمن‌جي واديا بود که در همان سال 1833 درگذشت. ثروت او را در زمان مرگش دو ميليون پوند تخمين مي‌زنند. [52] هسته اوّليه زرسالاري پارسي را سه خاندان واديا، ردي‌ماني و کاما شکل دادند و کمي بعد خاندان‌هاي جي‌جي‌بهاي و تاتا نيز افزوده شدند. به تعبير سِر سيسيل راث، مورخ رسمي خاندان ساسون، «معاصر بزرگ» ديويد ساسون، در زمان استقرار او در بمبئي، سِر جمشيدجي جي‌جي‌بهاي (1783-1859)، زرسالار نامدار پارسي، بود. [53] سِر جمشيدجي جي‌جي‌بهاي و ديويد ساسون را بزرگ‌ترين تجار ترياک شرق در سده نوزدهم مي‌دانند.

به‌نوشته سِر سيسيل راث، در سال‌هاي نخست ورود به بمبئي تا اوايل دهه 1840، ديويد ساسون در مقايسه با ثروتمندان پارسي، شخصيت مهمي به‌شمار نمي‌رفت، در نهادهاي عالي شهر حضور نداشت و نامش، و نام هيچ يهودي ديگر، در فهرست رجال درجه اوّل شهر مندرج نبود. کار ديويد ساسون در آغاز واردات منسوجات انگليسي به ايران و صادرات کالاهاي ايران به بمبئي و فروش آن به تجار انگليسي براي انتقال به اروپا بود. ديويد ساسون مي‌‌توانست در اين زمينه با کمپاني‌هاي اروپايي رقابت کند زيرا از کشورهايي که با آن‌ها تجارت مي‌کرد شناخت دست اوّل داشت، با اوضاع محلي آشنا بود، به زبان‌هاي مختلف محلي، از جمله فارسي، تکلم مي‌کرد و داراي طرفين تجاري قابل اعتماد، به‌ويژه يهوديان، در همه مراکز بومي بود. از اينرو، «تجارتخانه ساسون» به سرعت گسترش يافت تا بدانجا که در مدت کوتاهي به «بزرگ‌ترين مؤسسه هندي فعال در تجارت منطقه خليج فارس» بدل شد و بخش مهمي از تجارت هند غربي با ايران و بين‌‌النهرين را به دست گرفت. [54]

قسمت چهارم

 

30.  Cecil Roth, The Sassoon Dynasty, London: Robert Hale Limited, 1941, pp. 21-27.

31.  ibid, pp. 33-34.

32.  ibid, p. 36.

33.  بنگريد به: عبدالله شهبازي، سِر اردشير ريپورتر، سرويس اطلاعاتي بريتانيا و ايران، بخش دوّم: «پارسيان، خاستگاه اردشير ريپورتر».

http://www.shahbazi.org/pages/Reporter_Ardeshirji2.htm

34.  بنگريد به: عبدالله شهبازي، «معماي فاجعه بمبئي»، 9 آذر 1387.

http://www.shahbazi.org/blog/Archive/8710.htm

35.  Roth, The Sassoon Dynasty, p. 58.

36.  Judaica, vol. 9, pp. 1224-1225.

38.  David Edward Owen, British Opium Policy in China and India, New Haven: Archon Books, 1968, p. 197.

39.  ibid, p. 198.

42.  دکتر جان کولمن، کارشناس بازنشسته سرويس اطلاعاتي بريتانيا در زمينه مواد مخدر، در بررسي «اليگارشي بوستن» بر پيشينه روابط خاندان‌هاي بزرگ بوستن با کمپاني هندشرقي بريتانيا و مجتمع بانکي هنگ‌کنگ شانگهاي HSBC تأکيد مي‌کند. او مي‌نويسد: «بسياري از خاندان‌هاي مشهور [بوستن] از سال‌ها پيش همکاري با بانک هنگ‌کنگ و شانگهاي را، که هم اکنون نيز محل تطهير ميلياردها دلار پول حاصل از تجارت ترياک چين است، آغاز نموده‌اند. اسامي افرادي مانند فوربس، پرکينز و هاثاوي در سوابق کمپاني هند شرقي مندرج است. اين آمريکاييان "اصيل" کمپاني راسل را تأسيس کردند و علاوه بر فعاليت اصلي‌شان، تجارت ترياک، به فعاليت‌هاي ديگري چون حمل و نقل دريايي ميان چين و آمريکاي جنوبي، اشتغال داشتند... در سال 1833 دربار بريتانيا و کمپاني هند شرقي... انحصار تجارت برده در اين مسير را به آنان اعطا کرد. شهر بوستن پيشينه افتخارآميز خود را به تجارت پنبه و ترياک و برده مديون است... من در لندن به اسنادي دست يافتم که خاندان‌هاي بازرگان بوستن را به عنوان مهم‌ترين پشتيبانان سلطنت بريتانيا در ايالات متحده معرفي کرده بود. نام جان موري فوربس، به عنوان "اصيل"ترين فرد بوستن، در گزارش‌هاي اينديا آفيس و در پيشينه بانکي او در هنگ‌کنگ مضبوط است... پسر فوربس نخستين آمريکايي بود که... در هيئت مديره معتبرترين بانک مواد مخدر جهان، يعني بانک هنگ‌کنگ و شانگهاي، عضويت يافت...» (دکتر جان کولمن، کميته 300، کانون توطئه جهاني، ترجمه يحيي شمس، تهران: فاخته، 1373، صص 158-159)

Dr. John Coleman, Conspirators' Hierarchy: The Story of the Committee of 300,  American West Publishers, 1992, pp. 136-137.

جان کولمن در دوران کار طولاني خود در سرويس اطلاعاتي بريتانيا در زمينه مواد مخدر اطلاعات فراواني از گروه‌هاي ذينفوذ و قدرتمند به دست آورده ولي اين اطلاعات بعضاً ناب با پيشداوري‌هاي گاه افراطي و نامعقول آميخته شده. در کتاب کميته 300 با يک اثر پژوهشي سروکار نداريم، بلکه با نظرات يک کارشناس بازنشسته اطلاعاتي مواجهيم که اطلاعات ارزشمند خود را، گاه آشفته و اغراق‌آميز، عرضه کرده است. او مي‌نويسد: «تمام آگاهي‌هايي که من در اين کتاب فراهم آورده‌ام، حاصل سال‌ها پژوهش و مبتني بر منابع غيرقابل ترديد اطلاعاتي است. در اينجا درباره هيچ نکته‌اي اغراق‌گويي نشده است. اين‌ها حقايق دقيقي هستند و نبايد در دام تبليغات دشمن، که آن‌ها را غيرواقعي معرفي مي‌کند، گرفتار شد.» (ترجمه فارسي، ص 78) اين اغراق‌ها وجود دارد ولي از ارزش بسياري از اطلاعات مهم مندرج در کتاب کولمن نمي‌کاهد. در کوران پژوهش خود، در سال 1373 از طريق ترجمه فارسي، با کتاب کميته 300 آشنا شدم. اطلاعات کولمن به شکلي عجيب منطبق با يافته‌هايي بود که تا آن زمان به آن رسيده بودم. در جريان پژوهش طولاني من، از سال 1370، منابع مهم ديگري نيز منتشر شده، مانند کتاب‌هاي استفن دوريل درباره تاريخ سرويس اطلاعاتي بريتانيا، که يافته‌هاي مرا مورد تأييد قرار مي‌دهد.

43.  بنگريد به:

Charles Clarkson Stelle, Americans and The China Opium Trade in The Nineteenth Century, The University of Chicago, 1938, Arno Press, 1981, 157 pages.

44.  بنگريد به: عبدالله شهبازي، «ساسون‌ها، سپهسالار و ترياک ايران»، مطالعات سياسي، کتاب اوّل، 1370، صص 125- 139.

http://www.shahbazi.org/pages/Sassoon.htm

45.  A. R. Neligan, The Opium Question, with Special Reference to Persia, London: John Bale, Sons & Danielsson, Ltd., 1927, pp. 13-17.

46.  Anthony Allfrey, Edward VII and his Jewish Court, London: Weidenfeld & Nicolson, 1991. p. 51.

47.  Merchant Princes

48.  Ezra Arakie (1875-1942)

49.  Thomas A. Timberg [ed.], Jews in India, India: Vikas Publishing House, 1986, p. 273-274.

اختلاف طبقاتي در يهوديان بغداد نيز فاحش بود. طبق گزارش مورخ 27 فوريه 1910 ج. لوريمر، سرکنسول بريتانيا در بغداد، که هارون داوود شوهت يهودي مترجم کنسولگري تنظيم کرده، در اين زمان شمار يهوديان بغداد 60 هزار نفر تخمين زده مي‌شد که حدود 40 هزار نفر آن‌ها در شهر بغداد سکونت داشتند. يهوديان بغداد به چهار طبقه تقسيم مي‌شد: اوّل، يهوديان بسيار ثروتمند که به تجارت و صرافي اشتغال داشتند. اينان 5 درصد جامعه يهودي بغداد را در برمي‌گرفتند. دوّم، طبقه متوسط شامل تجار خرده‌پا و غيره که حدود 30 درصد بودند. سوّم، يهوديان فقير که 60 درصد يهوديان بغداد را دربر مي‌گرفتند. چهارم، گدايان که 5 درصد بودند.

Nissim Rejwan, The Jews of Iraq, 3000 Years of History and Culture, London: Weidenfeld and Nicolson, 1985, pp. 194-195.

50.  بنگريد به: شهبازي، «ايران و انقلاب 1857 هند»، زرسالاران، ج 1، صص 191-205.

51.  Sassoon, A History of the Jews in Baghdad, p. 208.

52.  Roth, The Sassoon Dynasty, p. 42.

53.  بنگريد به: عبدالله شهبازي، سِر اردشير ريپورتر، سرويس اطلاعاتي بريتانيا و ايران، بخش دوّم: «پارسيان، خاستگاه اردشير ريپورتر».

http://www.shahbazi.org/pages/Reporter_Ardeshirji2.htm

54.  Roth, The Sassoon Dynasty, pp. 45-46.


Monday, November 30, 2009 : تاريخ آخرين ويرايش

 کليه حقوق مندرجات اين صفحه براي عبدالله شهبازي محفوظ است.

آدرس ايميل: abdollah.shahbazi@gmail.com

ااستفاده از مقالات با ذکر ماخذ مجاز است. چاپ مقالات به صورت کتاب ممنوع است.