يافته‌هاي جديد درباره ارتباطات ديرين صدام با سيا

پيرو مطلبي که از خاطرات ارتشبد حسين فردوست درباره پيوندهاي مشکوک صدام منتشر کردم، توجه به گزارش جديد خبرگزاري يونايتدپرس اينترنشنال مي‌تواند مفيد باشد. گزارش يونايتدپرس به‌طور کامل تحليل فردوست را مورد تأييد قرار مي‌دهد.

در 10 آوريل 2003 آقاي ريچارد سيل، خبرنگار اطلاعاتي يونايتدپرس، گزارشي درباره صدام منتشر کرد که متن کامل آن را در آدرسهاي زير مي‌توان ملاحظه نمود:

http://www.upi.com/print.cfm?StoryID=20030410-070214-6557r

http://www.informationclearinghouse.info/article2849.htm

http://www.alternatives.ca/print569.html

ريچارد سيل مي‌نويسد: به‌رغم مواضع کنوني دولت آمريکا در قبال صدام حسين، طبق گفته مقامات اطلاعاتي پيشين ايالات متحده آمريکا، در گذشته سرويس‌هاي اطلاعاتي آمريکا به ديکتاتور عراق به عنوان سدي در مقابل رشد کمونيسم مي‌نگريستند و به مدت بيش از چهل سال از او به عنوان ابزار خود استفاده مي‌کردند.

ريچارد سيل با تعدادي از ديپلمات‌هاي بازنشسته آمريکايي و محققين انگليسي و مقامات پيشين اطلاعاتي آمريکا مصاحبه کرده و به اين نتيجه رسيده است.

او مي‌نويسد: برخلاف نظر کساني که تصوّر مي‌کنند صدام در سپتامبر 1980، يعني در آغاز جنگ با ايران، وارد ارتباط با سازمان‌هاي اطلاعاتي آمريکا شد، سابقه اوّلين ارتباط او با مقامات آمريکايي به سال 1959 بازمي‌گردد. صدام در آن زمان عضو جوخه شش نفره‌اي بود که از سوي سيا مأمور کشتن ژنرال عبدالکريم قاسم، نخست‌وزير عراق، بودند که در ژوئيه 1958 حکومت سلطنتي عراق را ساقط کرده بود. در آن زمان، آمريکا حکومت عبدالکريم قاسم در عراق را پيشرفت مواضع شوروي در منطقه خاورميانه تلقي مي‌کرد و آلن دالس، رئيس وقت سيا، به صراحت گفت: عراق خطرناک‌ترين نقطه در جهان است

مايلز کاپلند، مأمور عملياتي بازنشسته سيا، به يونايتدپرس گفته بود که سيا با حزب بعث عراق و سازمان اطلاعاتي مصر «پيوندهاي نزديک» داشت. راجر موريس، کارمند سابق شوراي امنيت ملّي آمريکا، نيز اخيراً تأييد کرد که سيا از حزب اقتدارگرا و ضد کمونيست بعث به عنوان «ابزار» خود استفاده مي‌کرد.

به‌گفته يکي از مقامات ارشد پيشين وزارت خارجه آمريکا، که يونايتدپرس نام او را ذکر نمي‌کند، صدام حسين در اوائل دهه بيست زندگي خود به عضويت گروه توطئه‌گر عليه قاسم درآمد و سيا او را در آپارتماني واقع در خيابان الرشيد بغداد مستقر کرد. اين آپارتمان در مقابل ساختمان وزارت دفاع قرار داشت و صدام مأمور بود که رفت‌وآمدهاي قاسم را زير نظر بگيرد.

عادل درويش، کارشناس امور خاورميانه و نويسنده کتاب بابل نامقدس، نيز ارتباط صدام با سيا را در آن زمان تأييد مي‌کند و مي‌افزايد: صدام به‌وسيله يک دندانپزشک عراقي مأمور سيا و يک مأمور اطلاعاتي مصر هدايت مي‌شد. مقامات بازنشسته آمريکايي در گفتگو با يونايتدپرس اين ادعاي درويش را تأييد کردند.

درويش مي‌گويد: سرجاسوس مرتبط با صدام سروان عبدالمويد [؟] فريد نام داشت که در آن زمان دستيار وابسته نظامي سفارت مصر در بغداد بود و همو بود که مخارج تهيه آپارتمان فوق را پرداخت کرد. مقامات عالي‌رتبه پيشين آمريکايي اين گفته درويش را نيز تأييد کردند.

طرح ترور قاسم در 7 اکتبر 1959 انجام شد ولي به نتيجه نرسيد. گزارش‌ها در اين باره متفاوت است. يکي از مقامات سابق سيا مي‌گويد که صدام 22 ساله کنترل اعصابش را از دست داد و زودتر از موقع شليک کرد. در نتيجه، راننده قاسم به قتل رسيد و عبدالکريم قاسم فقط از ناحيه شانه و دست زخمي شد. عادل درويش به يونايتدپرس مي‌گويد: يکي از تروريست‌ها فشنگ‌هايي در اختيار داشت که به اسلحه او نمي‌خورد. خلاصه، عمليات ترور ناموفق بود. عبدالکريم قاسم در کف اتومبيل دراز کشيد و از معرکه جان سالم به در برد. صدام نيز به تکريت گريخت

به‌گفته مقامات پيشين آمريکايي، سيا و سرويس اطلاعاتي مصر صدام را به سوريه فرار دادند و از آنجا به بيروت منتقل کردند. سيا در بيروت براي صدام آپارتماني تهيه کرد و دوره آموزشي کوتاهي براي وي تدارک ديد و سپس وي را به قاهره انتقال داد. يکي از مأموران بازنشسته آمريکا، که در آن زمان با صدام آشنايي داشت، مي‌گويد: صدام را به عنوان فردي بي‌شخصيت مي‌شناخت. «او يک قاتل و آدمکش بود.» در قاهره، صدام در يک آپارتمان جاي داده شد. او اوقات خود را با بازي در کافه اينديانا مي‌گذرانيد و زير نظر مأموران سيا و سرويس اطلاعاتي مصر قرار داشت.

در دوران اقامت در مصر، صدام بارها به سفارت آمريکا در قاهره مراجعه و با برخي مقامات سيا، مانند مايلز کاپلند و جيم ايچلبرگر (رئيس ايستگاه سيا در مصر) ملاقات مي‌کرد. مقامات اطلاعاتي مصر از ارتباطات آمريکايي صدام مطلع بودند.

در فوريه 1963 عبدالکريم قاسم در جريان کودتاي حزب بعث کشته شد. راجر موريس، کارمند بازنشسته شوراي امنيت ملّي آمريکا، اخيراً گفت که در پشت اين کودتا سيا قرار داشت ولي يکي از مقامات بسيار عالي‌رتبه سابق سيا اين ادعاي موريس را به شدت تکذيب کرد. [اين احتمال وجود دارد که کودتاي فوق و قتل قاسم کار اينتليجنس سرويس بريتانيا و موساد اسرائيل باشد. شهبازي]

با کودتاي حزب بعث، سيا به سرعت وارد صحنه شد و فهرستي از افراد مظنون به فعاليت‌هاي کمونيستي را در اختيار مقامات نظامي حزب بعث قرار داد. اين افراد به زندان افتادند، شکنجه يا اعدام شدند. به‌گفته درويش، اين قتل‌عام در قصرالنهايه و زير نظر صدام انجام گرفت. يکي از مقامات عالي‌رتبه پيشين وزارت خارجه آمريکا در گفتگو با يونايتدپرس رضايت مقامات آمريکايي از کشتار فوق را ابراز مي‌دارد. به‌گفته جيم کريچفيلد، که در آن زمان از مقامات ارشد بخش خاورميانه سيا بود، دولت آمريکا قتل قاسم و کمونيست‌ها را «يک پيروزي بزرگ» ارزيابي مي‌کرد. به اين ترتيب، صدام رياست «جهازخاص»، سازمان اطلاعات و امنيت حزب بعث، را به دست گرفت.

رابطه سيا و آژانس اطلاعات نظامي آمريکا (DIA) با صدام پس از شروع جنگ با ايران در سپتامبر 1980 تقويت شد. در دوران اين جنگ، سيا به‌طور منظم اطلاعاتي را که از طريق هواپيماهاي آواکس عربستان سعودي و ماهواره‌هاي خود به دست مي‌آورد در اختيار صدام قرار مي‌داد. به‌گفته درويش، سيا و ديا (سرويس اطلاعات نظامي آمريکا) از طريق کور کردن رادارهاي ايراني به مدت سه روز به تهاجم نظامي صدام به شبه جزيره فاو در فوريه 1988 کمک کردند.

به گزارش يونايتدپرس، پيوندهاي صدام با آمريکا در ساعت دو بامداد روز 2 اوت 1990 به پايان رسيد. اين زماني است که يکصد هزار نيروي نظامي عراق، با پشتيباني سيصد تانک، به کويت حمله کردند. به اين ترتيب، متحد پيشين آمريکا به يکي از سرسخت‌ترين دشمنان اين کشور بدل شد.

با نتيجه‌گيري اخير يونايتدپرس نمي‌توان موافق بود. امروزه مستندات کافي در دست است براي اثبات اين ادعا که حمله صدام به کويت توطئه‌اي از پيش طراحي شده و با اهداف معين بود. براي نمونه استناد مي‌کنم به فصل بيست و چهارم کتاب زندگينامه غيررسمي جرج بوش، نوشته وبستر تارپلي و آنتون چايتکين. تارپلي و چايتكين معتقدند كه حمله به‌ظاهر جسورانه صدام به كويت با اتكا به تضمين‎هايي صورت گرفت كه از سوي محافل قدرتمندي در آمريكا و بريتانيا به صدام داده شد.

انگليسي‌ها و آمريكايي‌ها از مجاري پنهان صدام را تشويق كردند كه به كويت حمله كند و تضمين‌هاي سري دادند كه اگر عراق به چنين اقدامي مبادرت ورزد از سوي انگلستان و آمريكا واكنشي صورت نخواهد گرفت. قبل از اشغال كويت به صدام گفته شد كه لندن و واشنگتن عليه او وارد جنگ نخواهند شد.

در ماه‌هاي دسامبر و ژانويه 1991 به صدام اطمينان بيشتر داده شد كه نيروهاي نظامي آمريكا و انگلستان براي اشغال موقت عربستان سعودي وارد منطقه مي‌شوند ولي عليه او به‌كار گرفته نخواهند شد. براي جلب اعتماد صدام به اين تضمين‎ها، افرادي شناخته‌شده و متنفذ به‌عنوان حامل پيام‌ها اعزام شدند. يكي از اين افراد هنري كيسينجر بود كه در لندن و واشنگتن داراي قدرت و نفوذ فراوان شناخته مي‌شد. فرد ديگر، تيني راولند بود. راولند از متوليان ثروت شخصي خاندان سلطنتي بريتانيا و از گردانندگان منافع مالي بريتانيا در آفريقا است. او در ماه ژوئيه، اندكي پيش از حمله عراق به كويت، وارد بغداد شد.

امروزه به‌طور مستند مي‌دانيم كه پنتاگون از 16 ژوئيه از استقرار نيروهاي عراقي در مرز كويت باخبر بود. استقرار نيروهاي نظامي عراق در مرز كويت در 24 ژوئيه در مطبوعات آمريكا انعكاس يافت و واشنگتن پست نوشت: «ديپلمات‌هاي آمريكايي و عرب ديروز گفتند: عراق قريب به 30 هزار نيروي زبده نظامي را به مرز خود با كويت انتقال داده است و مقامات دولت بوش رزمناوهاي آمريكايي را در خليج فارس مستقر كرده‌اند.»

اگر كويت براي امنيت ايالات متحده و غرب جايگاهي چنان حياتي داشت، در روزهاي ميان 17 ژوئيه تا اوّل اوت نيز چنين بود و در اين دوران تقريباً دو هفته‌اي بوش بايد به عراق اخطار مي‌داد و او را از اقدام عليه كويت برحذر مي‌داشت و تهديدهاي جدّي و نمايش‌هاي نظامي را پشتوانه اخطار خود مي‌كرد. ولي جرج بوش چنين نكرد. او سكوت كامل در پيش گرفت و اجازه داد سفيرش پيامي را به صدام انتقال دهد كه به‌كلي او را گمراه كرد.

در 24 ژوئيه مارگارت تاتويلر، سخنگوي وزارت خارجه آمريكا، تأكيد كرد كه «ما هيچگونه پيمان دفاعي با كويت نداريم و هيچ نوع دفاع ويژه يا اقدام امنيتي به سود كويت در كار نخواهد بود.» واشنگتن پست سخنان مشابهي را از قول مقامات نظامي ايالات متحده نقل كرد و افزود كه اگر عراق بخش كوچكي از خاك كويت را اشغال كند «ايالات متحده احتمالاً به مبارزه مستقيم عليه عراق دست نخواهد زد بلكه به‌همراه دولت‌هاي عربي اين اقدام را محكوم كرده و براي عقب‌نشيني عراق از خاك كويت اعمال فشار خواهد كرد.»

در 25 ژوئيه آپريل گلاسپي، سفير ايالات متحده آمريكا در عراق،‌ با صدام ديدار كرد و پيامي به‌كلي اغفال‌كننده درباره ديدگاه ايالات متحده در قبال بحران جاري ارائه داد. خانم گلاسپي به صدام حسين اطمينان داد كه به‌دستور مستقيم جرج بوش،‌ رئيس‌جمهور،‌ پيام زير را تقديم مي‌كند:‌ «ما در زمينه منازعات اعراب با اعراب، مانند اختلافات مرزي شما با كويت، هيچ نظر خاصي نداريم. من به‌دستور مستقيم رئيس‌جمهور آمده‌ام تا خواستار مناسبات بهتر با عراق شوم.» گلاسپي تأكيد كرد كه اين موضع هميشگي ايالات متحده است و افزود: «من در اواخر دهه 1960 در سفارت آمريكا در كويت كار كرده‌ام و در آن دوران نيز دستور داشتيم كه هيچ نظري در اين زمينه ابراز نداريم زيرا اين مسئله به آمريكا ارتباط ندارد.» صدام حسين در اين ديدار خواستار كمك ايالات متحده به بازسازي عراق پس از جنگ شد و خانم گالاسپي قول مساعد داد. كمي پس از اين ملاقات خانم گالاسپي براي گذرانيدن تعطيلات محل مأموريت خود را ترك كرد. در عرف ديپلماتيك، اين اقدام نيز بيانگر عدم علاقه ايالات متحده آمريكا به مداخله در مناقشه ميان عراق و كويت تلقي مي‌شد.

در طول هفته بعد،‌ زماني‌كه رهبران مصر و عربستان سعودي در حال مذاكره براي حل اختلاف عراق و كويت بودند،‌ جرج بوش حاضر به اظهارنظر در اين زمينه نشد.

در صبح 31 ژوئيه واشنگتن پست خبر داد كه نيروهاي عراق در مرز كويت به يكصد هزار نفر رسيده است. زماني‌كه درباره اين مسئله از پت ويليامز،‌ سخنگوي پنتاگون، پرسيده شد،‌ گفت:‌ «من هم گزارش‌هاي مربوطه را شنيده‌ام ولي ما درباره اين موضوع بحث نكرده‌ايم.» 

جرج بوش از طريق تصاوير ماهواره‌اي و گزارش‌هاي سفارت 36 ساعت قبل از اشغال كويت از استقرار نيروهاي جديد نظامي در مرز كويت مطلع بود. ولي او همچنان ساكت ماند. در صبح اين روز گزارش‌هاي اطلاعاتي نيز به كاخ سفيد رسيد كه از حمله قريب‌الوقوع عراق خبر مي‌داد ولي بوش باز هم ساكت بود.

در ساعت 9 بعد از ظهر چهارشنبه اوّل اوت، اخبار ورود تعداد زيادي از نيروهاي عراقي به خاك كويت به واشنگتن رسيد. بوش كه از زمان شروع بحران در 16 -17 ژوئيه تا زمان اشغال به‌كلي ساكت بود، ناگهان سكوت را شكست. در ساعت 11:20 بعد از ظهر اوّل اوت بيانيه بوش منتشر شد كه به‌شدت تهاجم عراق را محكوم كرده و خواستار «خروج فوري و بدون قيدوشرط تمامي نيروهاي عراقي» شده بود.

در 2 اوت نيويورك تايمز خبر اشغال كويت را منتشر كرد و نوشت:‌ «دولت بوش... هيچگاه دقيقاً نگفت كه اگر عراق بخشي،‌ بزرگ يا كوچك،‌ از خاك كويت را اشغال كند چه خواهد كرد. ابهام اعلام‌نظرهاي آمريكا و خودداري از ابراز وعده صريح حمايت از كويت، برخي از مقامات كويتي را، كه به اتخاذ موضع استوارتر و حمايت از طريق نمايش بيشتر نيروي نظامي، اميد داشتند مضطرب كرده بود.»

در ساعت 8 صبح روز پنجشنبه 2 اوت، بوش با اعضاي شوراي امنيت ملّي جلسه داشت. پس از پايان اين جلسه خبرنگاران از او پرسيدند:‌ آيا شما درباره مداخله يا اعزام نيروي نظامي به كويت تصميمي نگرفته‌ايد؟ بوش پاسخ داد: «من چنين اقدامي را مورد توجه قرار نداده‌ام.» در اين روز دولت ايالات متحده كليه دارايي‌هاي عراق و كويت در اين كشور را مسدود كرد. سپس بوش براي ملاقات با مارگارت تاچر، نخست‌وزير بريتانيا، به شهر آپسن در ايالت كلورادو سفر كرد. بوش در اين روز با تاچر جلسه داشت و جلسه بعدي با تاچر در دوشنبه 6 اوت در كاخ سفيد برگزار شد. جرج بوش كه قبل از ملاقات با خانم تاچر در زمينه مداخله نظامي در كويت نظري نداشت، بعد از ديدار با تاچر موضعي به‌شدت جنگ‌طلبانه گرفت.

به‌زعم نويسندگان فوق، در ساير جنگ‌هاي بزرگ سده بيستم نيز از سوي همين كانون عملكردي مشابه صورت گرفته است. آنان مي‌نويسند:‌

امروزه به‌خوبي مي‌دانيم كه دين اچسون،‌ وزير خارجه ايالات متحده آمريكا و همكار نزديك آورل هريمن، در ژانويه 1950 رسماً و علناً كره جنوبي را خارج از حوزه حمايت آمريكا اعلام كرد و به اين ترتيب كيم ايل سونگ را به شروع جنگ كره ترغيب نمود. و نيز مي‌دانيم كه در همين سال انگليسي‌ها به‌طور پنهان كره شمالي را به حمله به كره جنوبي ترغيب كردند. و سپس انگليسي‌ها مخفيانه چيني‌ها را به مداخله در جنگ كره تشويق نمودند... حمله سال 1980 صدام حسين به ايران نيز با اين تشويق و تضمين ايالات متحده و بريتانيا صورت گرفت كه حكومت تهران قادر به مقاومت نيست و فروخواهد پاشيد.

 
 

 

 

Friday, February 20, 2009 : تاريخ آخرين ويرايش

 کليه حقوق مندرجات اين صفحه براي عبدالله شهبازي محفوظ است.

آدرس ايميل: abdollah.shahbazi@gmail.com

ااستفاده از مقالات با ذکر ماخذ مجاز است. چاپ مقالات به صورت کتاب ممنوع است.